سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 291204

  بازدید امروز : 5

  بازدید دیروز : 4

ارتباط با ارواح

 
در دگرگونى روزگار گوهر مردان است پدیدار . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 10:39 عصر

جهان سوم روحی

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین دوستان من جهان سوم محدوده ای بسیار عالی می باشد که نفس یا شیطان حق ورود به آن را ندارد و کسانی که به آن محدوده وارد میگردند از مراحل بسیار سختی باید گذر کنند و دارای شرایط خاص باشند تا بتوانند((طبقه اول بهشت))آن محیط را درک کنند.زمانی که فقط عقل با آنان همراه است حق ورود به جهان سوم را دارند. جهان دوم.هزاران مرتبه بزرگتر از کل جهان مادی که بی انتها در بی انتها است می باشد و مجموع جهان اول و دوم در مقابل جهان سوم به مانند نقطه ای بیش نمیباشند و هر یک از جهان ها این حالت تساعدی نسبت به جهان بالاتر از خود را دارا هستند در حقیقت انسان که از ازل حرکت کرده و فعلا به محدوده جهان مادی رسیده و در حال گذر از جهان دوم است.زمانی که به جهان سوم رسید تازه آغاز حرکت انسانی او است و مبداء و شروع حرکت اصلی به عنوان یک انسان از جهان سوم مس باشد.برای ورود به محدوده جهان سوم به فعالیتی بس شگرف نیازمندیم.

نوشته: محمد


 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 10:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

شما هم میتوانید خود را هیپنوتیزم کنید.

اینک خوانندگان عزیز این وبلاگ با این سوال مواجه هستند که آیا پس از تحمل زحمات تمرین موفق به خود هیپنوتیزم خواهند شد یا نه؟

در جواب این سوال بایستی بگویم که به نظر من همه افراد بشر میتوانند خود را به عالم هیپنوز ببرند همانطوریکه همه انسان ها خواب می بینند.از تجربیات محققین خواب چنین بر می آید که همه انسان ها دچار حالت رویا می شوند حتی افرادی که کور مادرزاد بوده و در عمر خود هیچ شکلی را ندیده اند آنها نیز خواب می بینند.البته بعشی از افراد بر اساس ساختمان خاص ضمیر ناخودآگاه آنها سریعا" خواب خود را فراموش می کنند لذا چنین می پندارند که خواب ندیده اند.

حالت خواب دیدن گرجه تفاوتی هائی با حالت هیپنوز دارد ولی شباهت هائی نیز بین این دو وجود دارد.ما از این شباهت نتیجه می گیریم که اگر کم استعداد ترین افراد ایز شروع به تمرین خود هیپنوتیز نمایند قادر خواهند بود که خود را هیپنوتیزه کنند.

اگر اشتباه نکنم در این وبلاگ مطلبی در این مورد نوشتم که افراد بشر از نشر هیپنوز پذیری تفاوتهائی با همدیگر دارند ولی جتی کم استعداد ترین افراد از نظر هیپنوز پذیری نیز میتوانند خود را به حالت های عمیق هیپنوز برسانند با این شرط که جلسات تمرین آنها زیاد بوده از فنون جالب و مفید تر استفاده نمایند.که من دو تا تمرین در وبلاگ نوشتم انشاالله در آینده بیشتر هم میشه.

تذکر این نکته لازم است که شما برای هیپنوتیزه کرده خود بایستی از اصول و فنون صحیح و مهم و مفید استفاده نمائید.که همانطور که در بالا قید شد دو تا تمرینی که من در وبلاگ قرار دادم مفید می باشد .که زیاد هم خواهد شد.

سایه ء حق بر سر بنده بود***عاقبت جوینده یابنده بود

موفق باشید

محمد


 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 10:0 عصر

جهان دوم روحی

بعد از مرگ کلیه ی کسانی که دارای نواقصی در سیر تکاملی روحی خود هستند بنا به قانون حاکم.وارد جهان دوم میگردندوجهان دوم جهان ظلمت نامیده میشود منظور از جهان ظلمت یک محیط خاصی نیست بلکه محیطی هزاران مرتبه بالاتر از محیط مادی و گشترده تر از آن که خود دارای طبقاتی می باشد.است.هرچه به سطوح پایین آن برویم ظلمت و تاریکی حاکم است و در تاریکی ترین نقاط آن ارواح شرور.بنا به حکم قانون به سایر ارواح حاکمیت دارند و آنان همیشه در آزار و اذیت یکدیگر هستند و این رودند تا زمانی ادامه دارد که آنان به حدود خاصی از درک وارد گردند.
سطوحی بالای جخان ظلمت.نسبت به سطوح پایینی آن بسیار عالی است ولی در نوع خود ارواح محلی برای تطهیر و رسیدن به درک لازم می باشد.و در آنجا ارواحی جهت ارشاد و پاک سازی روحی همیشه از جهان های قانون بالا برای انجام ماموریت وجود داردند و جهان دوم مستقیما زیر نظر قانون جهان سوم اداره می گردد و در آنجا بسیار بد جایگاهی است
.
از سطوح جهان ماده هر کسی توانایی ورود به جهان دوم و سوم و جهان های بالاتر را قبل از مرگ ندارد
.
هر کسی بخواهد به جهان های بالاتر وارد گردد به حکم قانون لایتغیر امکان برگشت دوباره به ماده را ندارد ولی کسانی که در حالات روحی موفق به درک جهان دوم یا سوم یا جهان های بالا میگردند در حقیقت به این جهان ها ولرد نمی گردند بلکه آنها سیر خود را در ابرآگاهی نسبت به جهان های بالا توسط ارواحی که شاید او را ببیند و یا نبیند انجام می دهند.و شخص خیال می کند که واقعا به آن جهان ها وارد گردیده و یا مشابهی از شرایط جهان های بالا را به امر قانون در جهان مادی توسط ارواح راهنما برای شخص مذکور به مجود می آورند
.
قانون اینست که تا کسی خود عملا به جهان دوم یا سوم یا بالاتر وارد نگردد از اسرار آن با خبر نمی گردد و هیچگونه اطلاعاتی به جر آن مواردی که از طرف قانون صلاح دیده شده و لازم است از آن جهان ها درز نمیکند.و اگر کسی هم به نوعی در ابر آگاهی از آن اطلاع پیدا یابد میبیند که موقع بیداری قسمت اعظم رویا و سیر و سفر وی به ذهن آکاهی عادی اش وارد نشده و چیزی به یادش نمی آید شاید کسانی باشند که از لحاظ گانه از چهار به بالاتز باشند.همین ها هم اگر به آن جهان ها سیر کنند باز موقع رجعت مقداری از آن اطلاعاتی که محرمانه است از خاطر آنان پاک میگردد و فکر میکنند که توانسته اند جهان های بالا را ببینند.ولی غافل از آنند که تمام سیر و سلوک اینان حداکثر در محدوده ابر آگاهی رویداده است و کسی حق ورود مه جهان های بالاتر را ندارد و اگر اینان به حق خود منصف باشند و آن قدرت لازمه تشخیص و کارآیی در مورد ارتباطات با ارواح از سطوح بالا را دارند اگر موارد مذکور را بررسی کنند به نتایج بالا خواهند رسید که سیر و سفر در جهان های بالا فقط با انرژی قانون میسر است و آن انرژی نیز تا کنون در اختیار کسی نبوده که از آن استفاده نماید به جر شخصی که به او داده شده و نماینده قانون است
.
کسانی که سلسله وار پشت سر هم یکی بعد از دیگری نماینده قانون خواهد بود از قانون حق استفاده از آن انرژی به او خواهد داد تا بتواند بعضی از افراد را بنا به صلاح دید در جهان های بالا البته با توجه به حدود و قدرت حاکمیت وی که از قانون تعیین میگردد سیر دهد باز همین اشخاص نیز میتوانند از مواردی که ورود آنان به جهان مادی صلاح نیست اقدام به انتقال اطلاعات ممنوعه به جهان مادی گردند
.
فقط نماینده قانون انرژی لازم جهت سیر اشخاص در جهان های بالا به نسبت اجازه ای که داده شده دارد و هر کس این ادعا را میکند که توانسته در جهان های بالا سیر کند کذب کاذب است و اگر بخت یار بوده حداکثر در ابرآگاهی میتواند باشد
.
کسانی که محدوده جهان ظلمت را سیر نموده اند آن را بسیار بد جایگاهی میدانند البته آن خود نیز از رجمت خداوندی است.همچنان که در قرآن کرید میفرماید:جهنم از ظاهر عذاب دوزخ است و از باطن در رحمت
)).
و اینگونه اشخاص پس از سیر خود از دیدن آنجا بسیار غمگین و فشار خاصی را متحمل میگردند و به خود قرو میروند وآنان حتی از نگاه کردن به جهان دوم کراهت از خود نشان میدهند و موقع سیر از روی آن تمایلی به دیدن آن ندارند و از ارواحی که در آن هستند بسیار گریزانند و نمی خواهند اعمال آن ها گریبانگر اینان گردد.
حتی نگاه کردن از دور به جهان دوم بسیار ناراحت کننده است.انسان هایی که در آن محیط قرار دارند تمام اعمالشان را با خود حمل میکنند و در دیدن این افکار و حالات روحی بسیار زننده و دلگیر است.اما غافل از آن که همه خود میدانند .ولی بدان عمل نمیکنند .با اعمالی که انجام داده اند با اینکه از آن گریزانند بعد از مرگ به جهان دوم می رومد.نفس شیطان در جهان دوم حاکم است پس هر کس متواند نفس شیطان را از خود دور کند تا زمانی که حتی ذره ای از آن باقی باشد حق ورود به جهان سوم را ندارند.البته راه برای آنان همیشه باز است ولی حیائی که به جهان سوم حاکم است از شرم.آنان را خرد خواهد کرد.آنهایی که به همه اسفل السافلین یا قعر جهان دوم میروند.روح آنان مرده است وتحمل فشار حاکی از شرم و حیا را نخواهد داشت و به خود جازه ورود به جهان سوم را نخواهند داد.هر کس بمیرد به نسبت اعمالی که انجام داده روح اش دارای انرژی خاصی خواهد بود و این انرژی که محدود به اعمال اشخاص است آنان را از روی جهان دوم رد می کند
.
و هرکجا که سطح ارتعاش آنان با آن برابر است فرود می آورد.قعر جهان دوم اواسط یا اواخر جهان دوم و شاید انشاالله تا جهان سوم که تماما" بستگی به انرژی دارد که آن را به طور صحیح در خود انباشته است
.
هر کسی که میمیرد سوار تاب الهی میگردد(پل صراط)و تاب الهی او را با خود به بالا می برد و تا آنجا که انرژی دارد سوار آن است.در جایی که انرژی اش تمام شد از آن پیاده میشود
.
انذژی انسان را حداقل به جهان سوم میرساند از نوع انرژی طلایی یا قانون است و کسانی که نتوانند به انرژی طلایی دست رسی پیدا کنند لاجرم لایق جهان دوم خواهند بود و بعد از طی مراحلی که مربوط به تطهیر روحی آنان است میتوانند به آن انرژی دست رسی و به وسیله آن به جهان سوم وارد گردند
.
کسانی که به طور آزمایشی از طرف قانون به جهان سوم فقط برای یک لحظه وارد شده اند گفته اند اگر انرژی قانون از ما حمایت نمی کرد بر اثر شرک و حیایی که داشتیم و خود را لایق آن جهان نمیدیدیم خرد میشدیم و امکان تحمل چنان فشاری برای ما میسر نیست و اگر کسانی توسط یک انرژی برتر.به جهان بالاتر از حدود خود بروند به محض اینکه حمایت آن انرژی از آنان قطع گردد قورا" به سطح جهانی که لابق آن هستند بر میگردند
.
اکثریت انسان های روی زمین که یک گانه اول را دارا هستند حتی لایق ورود به جهان دوم نیز نمیباشند.برای درک جهان د.م باید دارای گانه دوم باشند و با استفاده از کالبد دوم توسط گانه دوم که به حرکت در می آید وارد جهان دوم میگردند و آن را درک کنند
.
این از رحمت خداوندی است که هر فرد یگانه که میمیرد خداوند از در رحمتش گانه دوم را به او عطا میکند تا با آن وارد جهان دوم گردد
.

نوشته:محمد


 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 10:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین
سلام من در این جا میخواهم جهان های روحی را بنویسم تا بعد از مرگ انسان به کجا میرود و چه میشود
دوستان من شروع حرکت مادی انسان از جهان ماده آغاز میگردد بعد از آنکه خداوند هر آنچه را که لازم بود به اشرف مخلوقات یعنی انسان تعلیم داد (منظورم عالم قبل از این عالم است)و از او عهد و پیمان بگرفت برای عمل به آنها و حرکت به سوی خداوند شپس او را به اسفل السافرین فرستاد .انسان ها از بدو تولد آفرینش در ازل(تاریخی بی منتها به عقب)شروع حرکت به سوی خداوند را آغاز نموده است.
دوستان من .در اینجا من بصورت روان جهان های روحی رو براتون توضیح میدم تا کاملا متوجه بشید.
------------------------------------------
جهان اول:
انسان از ازل تا کنون که تاریخی را بر آن متصور نیستیم در حرکت می باشد و فعلا به مراحل آزمایش در جهان مادی که به نام جهان اول نام گذاری شده رسیده.
جهان اول شامل تمام مراحل سیر تکاملی انسان در ماده میگردد حالا از چه زمانی تا چه زمانی خداوند آگاه است و تمام کاینات تا چشم کار میکند و تا جایی که حتی قوی ترین تلسکوپ ها برای پایان آن حدی متصور نیستند با تمام ممکنات و موجودان.جهان اول نامیده میشود.
وقتی انسان به واسطه ی مرگ از جهام اول فارغ میشویم جهان دوم یا حالا هر اسمی که بتوان مقتضیات بر آن نام نهاد مثلا جهنم یا جهان ظلمت یا برزخ آغاز میگردد.
من در اینجا بهترین نام را که همراه با خصوصیات آن است بر آن می نهیم و آنرا جهان ظلمت می نامیم.
کسانی که به واسطه اعمال و عدوم تکامل مقرره غیر صحیح خود را لایق آن جهان میگردانند پس از طی تطور از آن جهان خارج میگردند
هم چنانکه در قرآن آمده خداند هفت جهان بالای این جهان آفرید که هر کدام طبقه ای از بهشت نامیده شدند.جهان دوم سوای جهان های هفتگانه می باشد.میتوان در مجموع از نه جهان اسم برد که نهمی را جهان نتوان گفت بلکه ماورای جهان ها نامیده می شود که شامل بی نهایت جهان است.ما چون اسمی بر آن نمیتوانیم بگذاریم و از قدرت درک ما خارج است فقط از لغت ماورای جهان ها استفاده می نماییم.که جهان ضد ماده می باشد.
جهان سوم روحی.طبقه اول بهشت شمرده میشود و جهان چهارم طبقه دوم الی جهان هشتم .طبقه ششم و ماورای جهان ها طبقه ی هفتم که شامل بی نهای محدوده های غیر قابل فهم و درک و ناشناختی برای ما است.فرمان خداوند در مرحله اول به لوح محفوظ وارد و در آن ثبت میگردد ار آن پس به عالم ملکوت به سطوح جهان نهم که در راس حضرت محمد(ص)نماینده خداوند و بعد از او حضرت امیرالمومنان علی(ع)و امامان معصوم که در اعلی مرتبه یعنی
ماوراء جهان ها قرار داردند.وارد میشوند.
آنان نمایندگان قانون در مرتبه اول می باشد و تمامی امور آفرینش بدانها محول گردیده و اعمال همهء انسان ها را خداوند به واسطه ی آنان قبول می فرماید و او امر خداوند به آنان ابلاغ می گردد و از طریق انان به نماینده قانون در جهان های پایین تر به ترتیب از جهانی به جهان دیگر .تا در تاریخ به نماینده قانون در جهان سوم میرسد.
در جهان نهم چهارده معصوم و پیامبران اولولعزم قرار دارند اما پیامبران اولولعزم که صاحب کتاب هستند تابع رسول خدا می باشند.و به ترتیب پیامبرانی که نسبت به پیامبران اولولعزم دارای درجات کمتری هستند به جهان هاس هستم و هفتم و غیره تعلق دارند.
قانون فقط تا کنون در 7 هفت جهان((هفت طبقه ی بهشت))برتر ما.قرار داشته است.در هر جهان((از جهان سوم به بالا))نقطه ای خاص مجود دارد که به آن منبع قانون میگویند.
در هر جهان برتر.جهان دوم روحی شخصی برگزیده از طرف خداوند مجوددارد که انسان است و او دارای مراتب عالی می باشد و برای انجام ماموریت به جهان پایین تر خود وارد و در آنجا به امر خداوند به عنوان نماینده قانون انجام وظیفه مب نماید.اینان نسبت به افراد جهان مورد ماموریت افراد ناشناخته هستند و بنا به مقتضیات و برای خدمتگذاری از حد جهانی خود به پایین آمده و مثلا در جهان سوم به نام نماینده قانون انجام وظیفه می نمایند.هر جهانی به جز جهان اول و دوم داران نماینده قانون می باشد که تمامی پیام ها از بالا به او ابلاغ و توسط او اجرا میگردد در حقیقت نمایندگان قانون پادشاه آن جهان هستند.
هر نماینده قانون پیکی برای صعود به جهان بالاتر خود دارد که به وسیله او تماس خود را با جهان بالاتر خود برقرار میکند.قانون جهان سوم جهان دوم و جهان اول را نیز در بر میگیرد و این جهان 3 سه جهان در واقع تابع قانون جهان سوم هستند.
نمایندگان قانون جزو والاترین ارواح می باشند که از نطر تکامل نسبت به جهانی که بر آن نظارت دارند تسلط کامل دارند.
این به واسطه انرژی می باشد که از طرف خداوند به نام انرژی قانون به این نمایندگان اعطا میگردد.
به واسطه همین انرژی آنان بر جهان مورد ماموریت خود تسلط کامل پیدا کرده و هر امری نوسط آنها انجام میگرد.
روجی که آماده وارد شدن به جهان مادی میگردد حالا در هر نقطه از کاینات که باشد در مرحله اول بعد از آماده شدن به نقطه قانن فراخوانده میشود و از طرف قانون معلوم می گردد که آن روح چه توانایی دارد و تا چه حدودی میتواند عمل نماید.تمام موارد به واسطه همان نیروی قانون که به رهبر جهان سوم از طرف خداوند اعطاء شده معلوم می گردد و با توجه به توانایی روح مورد بحث و خصوصیات روحی او.زندگی اش در ماده انتخاب و وارد جنین می گردد و قبل از ورود به جنین روی تمام آگاهی های مماورای ماده وب پوششی در جهان قرار میگیرد که دیگر تو از آن اطلاعی پیدا نتواند پیدا کند و بدینصورت در جهان مادی شروع به حیات می نماید.
زندگی ما در ماده زیر نظر قانون شروع و با نظر آن خاتمه می یابد.
امر خداوند به وسیله قانون اجراء میگردد.
قانون در هر زمان چه شب و چه روز چه در بیداری و چه در خواب و مستی و در رویاهایمان بر ما نظارت دارد حتی رویایی که ما ببینیم زیر نظر قانون انجام می گیرد(دوستان خوب توجه کنید)
در رویا با اشخاص یا ارواح گذشتگان ملاقات داریم حتی ارواح حق ورود به روباهای ما را ندارند مگر از جانب قانون به آنها ماموریت داده شده باشد.یعنی کسی سر خود به حیات ادامه نمی دهد.
حتی کسانی که ارتباط روحی برقرار میکنند بدون اینکه خود بدانند ارواحی که با آنها تماس میگیرد از طرف قانون نظارت و دستور میگیرند.


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

تفاوت خواب مغناطیسی با عمل مدیومی

علمای علم روحی بین خواب مغناطیسی (هیپنوتیزم)و عمل مدیوم های روحی (که در ارتباط با ارواح به عنوان واسطه مورد استفاده قرار میگیرند)فرق هایی را قایل شده اند.اگر چه هم در خواب مغناطیسی و هم در ارتباط با ارواح فرد مدیوم و فرد خوای شونده.هر دو به نوعی بی حس و بی اراده و بی حرکت می شوند و تحت تاثیر عامل و فاعل این کار قرار می گیرند ولی بین این دو روش تفاوت هایی وجود دارد مانند:

1-درخواب مغناطیسی روح خواب شونده ازجسدش جدا نمی شود ولی در عمل مدیومی روح فرد از بدنش به طور موقط جدا می شود-البته نه به طور کامل بلکه نار های حیاتی اثیری به بدن مدیوم اتصال دارد(دوستان خوب توجه کنید)

برخی نیز قائلند که در خواب مغناطیسی عمل برون فکنی روح (جدایی روح از بدن)صورت میگیرد که من در وبلاگ توضیحش را گذاشتم.

2-خوب مغناطیسی .انتقال ((اثر)) روح و فکر و نگاه و تلقین خواب کننده به روح و عقل و اراده و فکر خواب شونده است.ولی درارتباط مدیومی ((خود))روح ارتباط گیرنده-تا حدودی -متاثر از روح واسطه گر است و روح اراده و فکر خود را به مدیوم تحمیل می کند.

3-خواب مغناطیسی فیزیکی است.ولی خوای مدیوم ها عقلی است.بعنی در خواب مغناطیسی فرد هیچ گونه آگاهی از اطراف خود ندارد.ولی در خواب مدیومی چنین نیست و عقل او از عفل موجود مجرد از جسد متاثر می گردد.

البته عده ای میگویند:در خوای مغناطیسی (هیپنوتیزم)نیروی درک و دید و شنوایی انسان قوی میشود به حدی که میتواند جاهای دور را ببیند و یا صدا های آن را بشنود.

به هر حال هر دو(چه در خواب مصنوعی و مغناطیسی و چه در ارتباط مدیومی)حالت تسلیم و تاثیر پذیری به اراده روح وجود دارد و هر دو نوعی حالت بیهوشی و عدو درک و احساس ارادی را دارا می باشند.علمای روحی می گویند:آثار و ظواهری که توسط مدیوم نمایان می شود نه تنها در اختیار هیچ کس بلکه در اختیار مدیوم ها هم نیست و آنان به علت چگونگی و اوقات آن آگاهی ندارند که چگونه آثار مدیومی در آنان موقعی شدید و گاهی ضعیف و نابود می شود.لذا در علم روح شناسی ظواهر مدیومی به امور نا شناخته فوق ناشناخته و فوق عادی تعبیر شده است.یعنی آثار و ظهوراتی که حواس مادی انسان از درک آنها عاجر و ناتوان بوده و افراد عادی نمی توانند از خود چنین ظواهری را بروز دهند.

علامه حسن زاده آملی در وجه تشابه خواب مغناطیسی(هیپنوتیزم) با خواب طبیعی فرموده اند

((تنویم مغناطیسی و نوم هر دو از یک اصل منشعب اند و آن در حقیقت .انصراف و تعطیل حواس ظاهر از تصرف و دست در کار بودن به این نشاء از طبیعت است))

موفق باشید

محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

چگونه کتابت روحی و القائی انجام بدیم؟

دوستان روش کتابت یکی از روش هایی است برای ارتباط با ارواح استفاده میشه.

همگام با شروع جلسه بینندگی قلم و کاغذی آماده و قلم ها را در حین بینندگی در روی کاغذ به حالت نوشتن می گذاریم و در حالی که چراغ خاموش است و آن را نگاه نمی کنیم.توجه کنید نگاه نمیکنیم.

با قرائت سوره حمد و توحید و سوره قدر و کوثر در حق ارواح آنهایی که به امر قانون(توضیحشو در مطالبی که نوشتم است)وارد عمل میگردند و دست شما روی کاغذ به حرکت در خواهد آمد خود خواهید دید که این حرکت از شما نمیباشد.در ابتداء حرکت ها جزئی و در بعضی از افراد به حالت نوشتاری نزدیک تر و در بعشی به نسبت توان روحی و هماهنگی با ارواح شروع به نوشتن می کنند.

به تمرینات مکرر از طرف قانون (همان جایی که باید اجازه بدهند که ارواح با ما ارتباط برقرار کنه)از طرف قانون شما یاری خواهید شد ضمنا یادآوری تابع قانون بودن الزامی است(تابع ائمه اطهار و...)

به امید موفقیت

راستش اول نمیخواستم این آموزش رو در اینجا بیارم اما خوب.......

التماس دعا


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

روش سرداب(روشی دیگر برای تخلیه روح)


در ذهن خود قویّا تصور کنید که بر بالاى یک زیرزمین عمیق یا سرداب تاریک ایستاده‏اید، این سرداب داراى پلّه‏هائى است (ده پلّه) که هر قدر به داخل آن فرو روید رخوت و رهائى جسمانى شما بیشتر مى‏شود، با توجّه به اینکه شما این جریان را در ذهن تصویرسازى مى‏کنید به خود چنین تلقین کنید: «اکنون من با وجود رخوت و سنگینى که در خود احساس مى‏کنم بر بالاى اوّلین پلّه‏ى ورود به سرداب ایستاده‏ام، مى‏خواهم با پیمودن پلّه‏ها یکى پس از دیگرى به اعماق سرداب وارد شوم».

توجّه داشته باشید هر اندازه تلقینات با قاطعیّت و تجسّم ذهنى بیشتر همراه باشد تأثیر قویتر خواهد داشت و هر اندازه سرسرى و به دور از تجسّم ذهنى اجرا شود کمتر مؤثّر خواهد بود.

در ذهن اوّلین پلّه‏ى سرداب را در نظر بگیرید و با پیمودن آن، یک پلّه به عمق سرداب طى کنید و به خود تلقین نمائید: «با پائین رفتن از هر پلّه به عمق سرداب نزدیکتر مى‏شوم و رخوت و رهائى بدنى‏ام بیشتر مى‏شود، هنگامى که به عمق سرداب به رسم استراحت مطلق و آرامش کامل بدن و روان مرا پر خواهد کرد». بعد از این تلقینات براى پیمون هر پلّه به عمق سرداب یک عدد در نظر بگیرید به عنوان مثال اگر براى سرداب خیالى ده پلّه در نظر دارید طىّ هر پلّه را به عمق سرداب از شماره‏ى نه شروع کنید و به صفر ختم کنید و عدد صفر نشانه‏ى رسیدن به عمق و رهائى بدن و روان است. تصوّر کنید پیمودن هر پلّه به داخل سرداب قسمتى از بدن شما را در سنگینى و رخوت فرو مى‏برد و همچنانکه پلّه‏ها را یکى پس از دیگرى طى مى‏کنید جسم شما در تاریکى و سکوت همراه با سنگینى و رخوت ناشى از فرو رفتن در اعماق را حس مى‏کنید. وقتى به انتهاى سرداب رسیدید و آرامش و رخوت را احساس کردید مى‏توانید براى مدّتى که در نظر گرفته‏اید فکر خود را از مسأله‏ى سرداب دور سازید و به استراحت بپردازید، چنانچه قصد شما از اقدام به «خودهیپنوتیزم» استراحت دادن به سیستم اعصاب و روان است مدّتى در همین حال بمانید و جسم و روان را به آرامش حاصله بسپرید و اگر به قصد روان درمانى یا مقصود دیگر به این کار پرداخته‏اید.
چنانچه بعضى از تجسّم تاریکى هراس دارند مى‏توانند به جاى تجسّم سرداب، پلّه برقى یک فروشگاه را در نظر بگیرند که از طبقه‏اى به طبقه‏ى پائین‏تر فرود مى‏آیند یا پلّه‏هاى ساختمانى را مجسّم کنند.

نکته‏ى مهم: هرگز در جلسات اوّلیه «سلف هیپنوتیزم» در صدد کنجکاوى و تعیین میزان عمق خواب خود نباشید زیرا توجّه و کنجکاوى به این مطلب کهاکنون در چه درجه‏اى از خواب هیپنوتیکى هستید مستلزم انقطاع فکر شما از شرایطى است که در آن قرار دارید و این انقطاع سبب سبک شدن و از بین رفتن شرایطى است که در آن هستید لذا توصیه مى‏شود حدّاقل حدود شش جلسه در صدد تعیین درجه‏ى عمق خواب نباشید و این کار را به زمان بیدارى و پرسش از ضمیر ناخودآگاه بوسیله‏ى پاندول، حرکت انگشت یا نوشتن بلااراده موکول کنید، هنگامى که پس از چند جلسه تمرین تا حدودى از لحاظ بدنى و روانى کانالیزه شدید و با شرایط و موقعیّت تطبیق یافتید، آن گاه مى‏توانید در ضمن خواب هیپنوتیکى آزمایشهائى از خود به عمل آورید تا به عمق خواب و میزان اثر بخشى خود تلقینى واقف شوید.

نکته‏ى مهمّ دیگر: براى توفیق در کار «سلف هیپنوتیزم» ابتدا باید یک هدف مثبت داشت، تمرینات را باید مرتّب با آرامش و بدون فشار و به دور از شتاب و بى‏حوصله بودن انجام داد، نباید با اراده شدید به تمرین پرداخت و به زور و فشار خود را در چهارچوب شرایط و حالات فرو برد زیرا نتیجه‏ى این کوششها منفى خواهد بود، موفّقیّت با صبر و پشتکار و تمرین ملایم و مداوم همراه است و افراد با زمینه‏هاى استعدادى و حسّاسیّتهاى متفاوت بعضى سریعتر و بعضى کندتر به نتیجه مى‏رسند امّا در هر حال موفّقیت در سایه‏ى پشتکار و تمرین مداوم حاصل خواهد شد

انجمن تماس با ارواح و جن و سیروسلوک


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

 تفاوت خواب مغناطیسی با عمل مدیومی

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

علمای علم روحی بین خواب مغناطیسی (هیپنوتیزم)و عمل مدیوم های روحی (که در ارتباط با ارواح به عنوان واسطه مورد استفاده قرار میگیرند)فرق هایی را قایل شده اند.اگر چه هم در خواب مغناطیسی و هم در ارتباط با ارواح فرد مدیوم و فرد خوای شونده.هر دو به نوعی بی حس و بی اراده و بی حرکت می شوند و تحت تاثیر عامل و فاعل این کار قرار می گیرند ولی بین این دو روش تفاوت هایی وجود دارد مانند:

1-درخواب مغناطیسی روح خواب شونده ازجسدش جدا نمی شود ولی در عمل مدیومی روح فرد از بدنش به طور موقط جدا می شود-البته نه به طور کامل بلکه نار های حیاتی اثیری به بدن مدیوم اتصال دارد(دوستان خوب توجه کنید)

برخی نیز قائلند که در خواب مغناطیسی عمل برون فکنی روح (جدایی روح از بدن)صورت میگیرد که من در وبلاگ توضیحش را گذاشتم.

2-خوب مغناطیسی .انتقال ((اثر)) روح و فکر و نگاه و تلقین خواب کننده به روح و عقل و اراده و فکر خواب شونده است.ولی درارتباط مدیومی ((خود))روح ارتباط گیرنده-تا حدودی -متاثر از روح واسطه گر است و روح اراده و فکر خود را به مدیوم تحمیل می کند.

3-خواب مغناطیسی فیزیکی است.ولی خوای مدیوم ها عقلی است.بعنی در خواب مغناطیسی فرد هیچ گونه آگاهی از اطراف خود ندارد.ولی در خواب مدیومی چنین نیست و عقل او از عفل موجود مجرد از جسد متاثر می گردد.

البته عده ای میگویند:در خوای مغناطیسی (هیپنوتیزم)نیروی درک و دید و شنوایی انسان قوی میشود به حدی که میتواند جاهای دور را ببیند و یا صدا های آن را بشنود.

به هر حال هر دو(چه در خواب مصنوعی و مغناطیسی و چه در ارتباط مدیومی)حالت تسلیم و تاثیر پذیری به اراده روح وجود دارد و هر دو نوعی حالت بیهوشی و عدو درک و احساس ارادی را دارا می باشند.علمای روحی می گویند:آثار و ظواهری که توسط مدیوم نمایان می شود نه تنها در اختیار هیچ کس بلکه در اختیار مدیوم ها هم نیست و آنان به علت چگونگی و اوقات آن آگاهی ندارند که چگونه آثار مدیومی در آنان موقعی شدید و گاهی ضعیف و نابود می شود.لذا در علم روح شناسی ظواهر مدیومی به امور نا شناخته فوق ناشناخته و فوق عادی تعبیر شده است.یعنی آثار و ظهوراتی که حواس مادی انسان از درک آنها عاجر و ناتوان بوده و افراد عادی نمی توانند از خود چنین ظواهری را بروز دهند.

علامه حسن زاده آملی در وجه تشابه خواب مغناطیسی(هیپنوتیزم) با خواب طبیعی فرموده اند

((تنویم مغناطیسی و نوم هر دو از یک اصل منشعب اند و آن در حقیقت .انصراف و تعطیل حواس ظاهر از تصرف و دست در کار بودن به این نشاء از طبیعت است))

موفق باشید

محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

قصّه‏ى عجیبى از خواب مغناطیسى

روزى دو نفر از افراد متدیّن که هر دو داراى روحى بسیار قوى و فوق‏العاده با نفوذ بودند و هر
کدام دهها نفر را تخلیه‏ى روح کرده و به «خواب مغناطیسى» برده بودند، بدون آنکه یکدیگر را در این خصوص بشناسند به منزل ما آمدند، من که هر دوى آنها را خوب مى‏شناختم مایل بودم که آنها را به هم معرّفى کنم، ولى مى‏خواستم به طور طبیعى و با بصیرت و آشنائى روحى آنها یکدیگر را بشناسند، لذا از یکى از آنها سؤال کردم: تازه چه خبر؟

او گفت: اخیرا به موضوع مهمّى دست یافته‏ام و آن این است که من مى‏توانم «اکسیر»(مى‏گویند «اکسیر» گردى است که اگر به هر فلزى، مختصرى از آن را بزنند آن فلز طلاى بسازم.)

آن دیگرى گفت: ممکن است نسخه‏اى از این کشف مهمّتان را به من بدهید.

او گفت: نه من تصمیم دارم که نسخه‏اش را به احدى ندهم.

دیگرى در جواب گفت: ما هم شما را الآن خواب مى‏کنیم و روحتان را در اختیار مى‏گیریم و نسخه‏ى اکسیرتان را به آسانى از شما دریافت خواهیم کرد.

او گفت: من هم قبل از آنکه شما مرا به خواب کنید، شما را به خواب مى‏کنم و نمى‏گذارم که مرا به خواب کنید تا اکسیرم را از من بگیرید.

در پى این گفتگو آنها حالت جدّى‏ترى به خود گرفتند و از من تقاضا کردند که درِ اتاق را ببندم و کسى را راه ندهم تا آنها مشغول کار شوند.

من هم چون آنها مهمان بودند خواسته‏شان را عملى کردم، درِ اتاق را بستم و به حالات آنها نگاه مى‏کردم.

این دو نفر حدود نیم ساعت با اعمالى که معمولاً موقع خواب کردن دیگرى انجام مى‏دهند مشغول کار بودند ولى نتوانستند یکدیگر را حتّى براى یک لحظه هم خواب کنند.

امّا آنها جدّا خسته شده بودند و حالت ضعف فوق‏العاده‏اى به هر دوى آنها دست داده بود، سپس آنها قدرت یکدیگر را ستودند و از آن به بعد با هم رفیق شدند و از خواب کردن یکدیگر منصرف گردیدند. من سابقه‏ى هر دوى آنها را داشتم و مى‏دانستم که تقریبا با صرف ده دقیقه وقت حتّى افراد با قدرت را مى‏خوابانند و روح آنها را در اختیار مى‏گیرند امّا اینجا چون هر طرف مثل دیگرى قوى بود، نتوانستند آن کار را بکنند.

روزى یکى از این دو نفر، یعنى همان کسى که مى‏گفت: مى‏توانم «اکسیر» بسازم باز به منزل ما آمده بود و چون او غالبا به خاطر بعضى از مسائل معنوى در منزل ما در گوشه‏اى مى‏نشست و ساکت بود و تنها به رفت و آمد افراد نگاه مى‏کرد و سخنان آنها را گوش مى‏داد و چیزى نمى‏گفت و اکثرا دوستان فکر مى‏کردند او چیزى نمى‏داند، لذا بعضى که او را نمى‏شناختند در حضور او

بعضى ادّعاها را مى‏کردند و او را گاهى به حرف مى‏آوردند.

یک روز جوان بیست و پنج ساله‏اى که تازه در این راهها قدم گذاشته بود به من گفت: من مى‏توانم دیگرى را به خواب کنم و روح او را در اختیار بگیرم. من (استاد)هم خواستم شوخى کنم گفتم: پس شما همین آقا را (اشاره به همان مردى که به قول خودش «اکسیر» مى‏ساخت) که تقریبا چرتى و نیمه خواب است، خواب کنید و روح او را در اختیار بگیرید.

او گفت: نه من هر کسى را که نمى‏توانم بخوابانم، اگر بچّه‏ى کوچکى باشد که تقریبا ده سال بیشتر نداشته باشد او را مى‏توانم خواب کنم. من مقدارى او را نصیحت کردم و به او گفتم: چه بهتر که شما فعلاً مشغول درس خواندن باشید و به این زودى وارد این کارها نشوید زیرا ارزش علم چنین و چنان است و بالأخره من با او گرم حرف زدن بودم و از این گونه سخنان براى او گفتم که ناگاه دیدم آن جوان به خواب رفته و حتّى صداى خورخورش هم بلند شده است.

من به آن دوست به اصطلاح «اکسیر»سازمان نگاه کردم دیدم زانوهایش را در بغل گرفته و سرش را روى زانویش خم کرده و با چشم بى‏حالى در حالى که مختصر تبسّمى در لب دارد به آن جوان نگاه مى‏کند.

من به او گفتم: شما او را به خواب کرده‏اید؟

او سرى تکان داد و گفت: بله مى‏خواهم ببینم این کار را از که یاد گرفته است؟

سپس از من پرسید: ضبط صوت دارید؟ گفتم: بله.

گفت: آن را بیاورید، مى‏خواهم صداى این جوان را ضبط کنم.

من ضبط صوت آوردم و او به طور عادى نشست و سؤالاتش را از او

شروع کرد، اوّل از او پرسید: این کار را از که یاد گرفته‏اى؟

او هم بدون معطّلى گفت: از فلانى.

او گفت: الآن مى‏روى نزد او و از او مى‏خواهى که کاملش را به تو یاد بدهد تا بتوانى غیر از اطفال، دیگران را هم بخوابانى.

آن جوان گفت: چشم و مدتّى ساکت ماند، سپس گفت: استادم مى‏گوید بقیّه‏اش مربوط به خودت مى‏باشد، باید روحت را تقویت کنى تا بتوانى هر کس را که مى‏خواهى به خواب کنى.

به او گفت: از استادت بپرس که بهتر این است من به این کارها بپردازم یا طبق آنچه که فلانى (نام مرا برد) مى‏گوید من به درس و بحثم بیشتر مشغول باشم؟

آن جوان گفت: استادم مى‏گوید بهتر این است که درس بخوانى و این کارها را ترک کنى.

در این موقع این شخص آن جوان را با حرکات دست بدون آنکه دستش را به او بزند از آن خواب بیدار کرد و ضبط صوت را براى او باز نمود و او را متوجّه وظیفه‏اش کرد.


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

چگونگی بیدار کردن ضمیر ناخود آگاه

-----------------------------

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

شما بعد از کمی تمرین که انشاالله همین امروز فردا تمرینات روحی را در وبلاگ و انجمن قرار میدهم متوجه خواهید شد که ضمیر ناخودآگاه چگونه شخصی را از خواب بیدار میکنید.اینک به چند حالا آن اشاره میکنم.

1-روش تکان دادن:شما در خواب احساس خواهید کرد کسی شما را تکان داده میگوید که برخیز.شما فکر خواهید کرد یکی از اعضای خانواده تان است که شما را تکان داده بیدار می کند ولی بعد از بیداری با کمال تعجب متوجه خواهید شد که اطاق تاریک است کسی در آن نیست و یا اگر کسی در اطاق باشد او نیز در خواب است.

2-روش زنگ زدن:چون شما به این مسئله عادت کرده اید که با زنگ ساعت یا زنگی درب یا زنگ موبایل.. از خواب بیدار شوید لذا در موقع لازم احساس خواهید کرد که زنگی به صدا در آمده که شما به صدای آن بیدار خواهید شد ولی پس از بیداری با تعجب بسیار متوجه خواهید شد که هیچ زنگ یا حتی ساعت زنگداری بصدا در نیامده است.

3-شنیدن صدای یکی از دوستان:شما در ساعت دلخواه یکباره در خواب صدای یکی از دوستان مورد علاقه و محبت تان را خواهید شنید که از شما میخواهد بیدار شوید.شما بیدار شده به جستجوی او خواهید پرداخت ولی باز خواهید فهمید که صدای دوستی وجود ندارد.

4-شندین صدای یکی از بستگان:شما در این روش در حالت خواب.در زمان دلخواهتان صدای یکی از برادران وخواهران یا والدین و دیگر بستگان خود را خواهید شنید که پی در پی شما را صدا کرده و دعوت به بیداری می کند.شما با تصور کامل به اینکه این صدا واقعی است و صدا کننده بالای سر شماست از خواب بیدار خواهید شد و لی باز با کمال تعجب مو شگفتی متوجه خواهید شد که کسی جز ضمیر ناخود آگاه شما نبوده است.

گفتنی است که ضمیر ناخودآگاه برای بیدار کردن شخص.روش های مختلف و متنوعی را انتحاب میکند که من مهمترین آنها را بیان کردم.

اینکه شما متوجه می شوید که ضمیر ناخودآگاه انسان دارای قدرت بزرگ و شگفت آوری است و بنابراین افکاری که(چه افکار مثبت و چه افکار منفی) در آن نفوذ می کنند مسیر زندگی را تعیین خواهد کرد.

موفق باشید

نوشته:محمد


 
<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ