سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 291109

  بازدید امروز : 8

  بازدید دیروز : 14

ارتباط با ارواح

 
این دانش دین است، پس نیک بنگرید که از چه کسی دین خود رامی گیرید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: محمد ::: شنبه 86/5/6::: ساعت 2:52 عصر

بنام خالق عالم ارواح

ارواح به چه رنگی هستند؟

ارواح نیک دارای دوازده رنگ می باشند و ارواح متعالی دارای شش رنگ و حق به رنگ زرد خوش رنگ و نور است

- رنگ خاکستری: این رنگ در مورد ارواحی

هست که بتازگی به دسته ی ارواح نیک پیوستهاند و کمی ارتقا یافته اند و

 اجازه ی برقراری ارتباط را ندارند2- رنگ قهوه ای :این گونه ارواح در حال ارتقا هستند و اینها نیز اجازه ارتباط را ندارند3- رنگ سرمه ای : این ارواح دارای نیروی بسیار ضعیفی هستند و می  توانند با افراد زمینی ارتباط بگیرند البته به مدت کوتاه وناچیز4 -رنگ سبز تیره: این گروه دو دسته اند یکی ارواحی با انرژی اندک و می توانند ارتباط یابند ودیگری که انرژی زیادی دارند ولی اجازه بر قراری

ارتباط ندارند ارتباط یابند ولی بعلت نداشتن تعلق به ماده ارتباط نمی گیرند7-رنگ قرمز:این ارواح به مدت طولانی در جهان خلقت هستند و به سطح کره زمین نمی آیند وارتباط برقرار نمی کنند8 رنگ بنفش: در وجود این گونه ارواح کمی تیرگی می باشد و باید به تکامل برسند تا بتوانندارتباط یابند. این ارواح می توانند فقط کار فیزیکی انجام دهند از جمله جابجایی اشیا9-رنگ نارنجی: این رنگ نشانه ارتقا ی درجات ارواح می باشد و روح

مورد نظر با این رنگمی تواند از نیروی شفادهی مناسبی برخوردار شود که

 ان را به واسطه مدیوم شفا بخش عرضه دارد 10- رنگ صورتی: این ارواح انرژی زیادی دارند و دارای قدرت مناسبی هستند و می توانندمدیوم خود را بدون اینکه آسیبی ببیند از محلی به محل دیگر ببرند11-رنگ زرد:این ارواح قدرت زیادی دارند که برای کارهای فیزیکی خود


 بهره می گیرند و میتوانند با انژی زیادی که دارند کار های بسیار جالبی

انجام دهندمثلا اینکه یک فرد را برای مدتی از نظر ها پنهان کنند یا اینکه فرد

 در همان مکان باشد ولی دیدهنشود خود در جهتکارهای فیزیکی و نمایشی استفاده کنند بنابر این فقط از به عنوان

 روح راهنما در جلسات حضور می یابند و ان جلسه را با قدرت خود اداره

 و هدایت می کنندارواح شرور به رنگ سیاه یا ذغالی هستند و ارواح خوب

 رنگی ندارندارواح متعالی به شش رنگ دیده می شوند1 -رنگ زرشکی این رنگ مختص ارواحی هست که بتازگی به مقام متعالی رسیده اند و نیرویشفادهی دارند و در مواقعی هم به یاری انسانها می آینداین

ارواح اعمالزیادی می توانند انجام دهند2- رنگ سبز یشمی: این رنگ مختص ارواح متکاملی هست که آخرین دوره های تکاملی خویشرا می گذرانند3- رنگ کرم : این گ.نه بسیار با محبت هستند و وجودشان سر شار از عشق و می توانند بههنگام ارتباط مدتی زیاد بمانند4- رنگ جگری:این رنگ بسیار شفاف و زیباست و انقدر زیباست و از لطافت برخوردار است که اجازه ی ارتباط با عالم مادی را ندارند زیرا اگر با

 مواد موجود در هوا و اکتوپلاسم مدیوم مخلوط شود روح صدمه می بیند و رنگ خود را از دست می دهد5- رنگ سبز چمنی خوشرنگ: این گونه ارواح برای هدایت بشر به زمین می ایند و انان راهدایت می کنند و یا اینکه از طریق انها کتاب می نویسند6- رنگ نور : این گونه ارواح کاملا تکامل یلفته اند و فقط منتظرند که تکامل


 نهایی را بپذیرند وبه منبع هستی بپیوندند.
سوال از انسان جواب از ارواح


 
نویسنده: محمد ::: چهارشنبه 86/1/29::: ساعت 8:0 صبح

چرا ارواح روی زمین می مانند؟

روحی که بر روی زمین است هنوز کاملا از این دنیا جدا نشده و هنوز به

دنیای دیگر بهشت برزخ و یا هر نام دیگری که برایآن بنهیم سفر نکرده

است. این ارواح روی زمین می مانند و خیلی وقت ها باعث می شوند ما

روح ببینیم . دلایل این اتفاق گوناگون است . بعضی از این دلایل پیچیده و

فقط مختص یک روح خاص است و بعضی دیگر ساده و قابل فهم می باشند.

 دراینجا چند دلیل شایع ماندگار شدن ارواح بر روی زمین را بر می شمریم

  برخی از ارواح درون یا نزدیک محل مرگ خود باقی می مانند . این حالت

به زمانی رخ می دهد که آن شخص به طور ناگهانیو غیر منتظره از دنیا

رفته باشد. این ارواح در حالتی از سر درگمی به سر می برند و گوئی

نتوانسته اند بپذیرند که مرده اند آنها در آن منطقه باقی می مانند و همیشه

سعی دارند با کسانی که آن اطراف هستند ارتباط برقرار کنند این نوع ارواح

ممکن است در همه جا یافت شوند

زندگی جدیدی را خارج از دنیای ماده آغاز کند ولی به دلایل مختلفی همچون

ترس از پایان زندگی و مو جودیت ترس از ناشناخته ها ترس از به جهنم

رفتن و یا به خاطر اعمال گذشته مورد قضاوت قرار گرفتنخود نمی خواهند

به آن دنیا بروند.این روح ها به خاطر ترس از خودشان در این دنیا گرفتار می شوند.

پیام ارواح

ارواح دیگر در زمین می مانند تا کارهای نیمه تمام خود را به اتمام برسانند .

آنها می خواهند مطمئن شوند که عزیزانشان مشکلنخواهند داشت یا می

خواهند پیغامی به آنها بدهند

در اینجا بمانند و وقتی به هدف خود رسیدند به سرای باقی می شتابند ولی از

آنجا که زندگان نمی توانند پیغام های مردگان را به راحتی بگیرند و درک

کنند اقامت آنها در این دنیا طولانی می شود.گناه هم می تواند دلیل این

موضوع باشد شاید این ارواح فکر می کنند عضو خوبی برای خانواده نبوده

اند و زود تر از آنکه باید آنها راترک کرده اند. به همین دلیل است که خیلی ها معتقدند روح کسانی که خود کشی می کنند یا به خاطر کار غلط خودشان

مثل سهل انگاری مصرف الکل یا اعتیاد از دنیا رفته اند در دنیا گرفتار می

شود . آنها به خاطر کار خود احساس گناه می کنند.ما زندگان هم ممکن است

ارواح را پیش خود نگه داریم و به آنها اجازه رفتن ندهیم در این حالت روح

فرد از دست رفته به خاطر عشق و علاقه ما و عدم تمایلمان به ترک او در

زمین سرگردان می شود تا روزی که ما بتوانیم با رفتن او کنار بیائیم .

این بیشتر در حالتی رخ می دهد که شخص از دست رفته بدون مراسم تشییع

و تودیع و بدون سو گواری مرده باشد.زندگان در اینحالت

احساس گناه دارند و احساس می کنند کاری برای او انجام نداده اند وحرفی

را نزده اند و همین موضوع باعث می شودکه روح در اطراف ما بماند.

خارج شدن از کالبد

بعضی ها هر چیز عجیب و ماورائی را که ببینند انکار می کنند و برخی هم

اعتقادی بی چون و چرا به آنها دارند . به راستیکدام دسته حق دارند؟ در

مقدمه کتاب انرژی زائی و ردیابی نشانه های روح زائی در این باره آمده

است."شاخه ای از دانش که به مطالعه چنین پدیده هائی اختصاص یافته است

همواره در گیر مبارزه ای دائمی با دو گروه بوده است . یکی مبلغان خوش

باورهر چیز ما فوق طبیعی و دیگری کسانی که همه پدیده های فرا عادی را

بلافاصله رد میکنند . این دانش با نیروئی زوال نا پذیربحث و جدل های

بیشماررا پشت سر گذاشته است و در یک قدمی تثبیت جایگاه اجتناب نا پذیر

خود در علم نوین آگاهی میباشد علمی که احتمالا "آخرین گستره ناشناخته

دانش بشری است" پس مجموعه ای از مشاهدات ناشناخته گذشته به شکل

علمی جدید مدون شده است اما آیا در عرصه نیرو های فرا روانی واقعا

چیزی ملموس وجود دارد یا همه چیز منحصرا بر پایه خرافاتو مهملات

است؟ذکریک ماجرا در این مورد می تواند آموزنده باشد

چارلز تارت روان شناس و فراروان شناس توانست از مردی که ادعا می

کرد به صورت ارادی می تواند ازکالبدش خارج شود چندین نوار مغزی

بگیرد. این شخص "رابرت مونرو" تهیه کننده موفق برنامه های رادیوئی

بود. مونروتجربه خروج از کالبد را در حالتی شبیه خواب گزارش می کرد

و هنگام تلاش برای خروج از کالبد "تارت"متوجه شد کهالگوی نوار مغزی

در او تغییر زیادی می کند. امواج آلفا نه تنها در سراسر طیف وجود داشتند

بلکه دارای دامنه وسیع بودند .شدت امواج تتا هم در حین خواب غیر

متعارف بود . در مونرو فوران هائی مرکب از سه تا هشت موج تتا با دامنه

دیده می شد.از طرف دیگر"تارت" نتوانست اثری از امواج دلتا در حین

خواب پیدا کند.ظاهرا "مونرو" می توانست مدت طولانی تری خود را در

حالت نیمه خواب –نیمه بیداری نگه دارد . یکی دیگر از اشخاصمورد

آزمایش "تارت" هم که می توانست به صورت خود به خود در حین خواب

از کالبدش جدا شود اظهار می کرد که همین حالات را در نیمه خواب و نیمه

بیداری دارد. در واقع همه کسانی که می گویند اغلب از کالبدشان خارج می

شوند از بد خوابیدنشکایت دارند. آنان اغلب خود را در حالتی انتقالی میان

بیداری و خواب می یابند که در حین آن دچار به اصطلاح اوهام

خواب مصنوعی می شوند این اوهام تصاویری کاملا روشن و رویا گونه اند

که شخص تصور می کند در حالت بیداری می بیند اینحالت را معمولا نمی

توان تحت کنترل در آورد شخص خواب آلود است و تصور می کند

تصاویری جلوی چشمش ظاهر میشود . کمی پس از آن به خواب می رود .

سالهاست که در متون علوم غیبی شیوه های کنترل آگاهانه این حالت بینابینی

مورد بحث قرار گرفته است زیرا به طور سنتی این حالت مرزی را پر

بارترین حالت برای تجربه های ما فوق طبیعی می دانند.در سال های اخیر

مونرو کتابهای زیادی در مورد تجربه های خود نوشته و تمام وقت خود را

صرف مطالعه تجربه هایخروج از بدن کرده است . او در سال 1974

"موسسه مونرو" را تاسیس کرد که چند سال پیش به محل زیبائی در دامنه

کوههای بلورج و فیبر ویرجینیا منتقل شد "مونرو" تا زمان مرگش در سال

1995 رئیس موسسه بود.از عزیزانی که نظر میدهند بسیار متشکرم

محمد


 
نویسنده: محمد ::: سه شنبه 86/1/28::: ساعت 1:0 صبح

بنام خالق عالم ملکوت

بیان بعضی از ارواح درباره ی چگونگی حیات خانوادگی در جهان ارواح

ارواح در جهان ارواح مانند زمین زن و شوهر نمیشوند.ولی ما میتوانیم مانند

ملائکه با هر موجودی که ارتعاش امواجشان با  ارتعاش امواج ما موافق

باشد مخلوط و متحد باشیم تا زمانی که این توافق ادامه دارد رشد و نمو این اتحاد از میزان محبت جسد 

مادی به یکدیگر در روی زمین بیشتر است. پس برای دوست داشتن در جهان

روح قید و بندهائی نیست.وقتی که هر انسانی بهجهان ارواح میرسد میفهمد

که او قادر نیست با کسی جفت شود مگر با کسی که در زمین شوهرش

بوده.لذا آنها میتوانند خود را برای دیگری حفظ کنند همانطوری که در روی

زمین میکردند.ولی ما ارواح به دو شخصیت بودن مانند شما نگاه نمی

کنیم.بله جنسیت زن و مرد در جهان ارواح ادامه دارد لکن معنای جنسیت در

اینجا خیلی عمیق تر از آن است که بوسیله ی اعضای

مخصوص که در زمین موجب تشخیص آنها بودند از هم متمایز شوند.در

مورد همین موضوع روح نعومی که بوسیله ی مدیومی راتیحان با او تماس

گرفته شد چنین میگوید: ازدواح یک اتحاد مبتنی

بر حب می باشد. در جهان ارواح یک نیروی علوی است که اتحاد از روی

محبت را مبارک می سازد. امکان ندارد کسی که لذت 

این نوع(اتحاد مبارک) را چشیده باشد منکر آن باشد. زن و مرد هر دو از

آفریدگان خداوند متعال هستند. که نخست به روی زمین آمدند و بعد هم به

جهان ارواح در این جا هیئت یگانه با هم متحد می شوند. این اتحاد در

آفرینش یک حالت جدید می باشد. هنگامی که به این جهان

ارواح آمدید برای شما کیفیت این اتحاد روشن می گردد. مردم گمان می کنند

که ما انسانهای گذشته زمین را فراموش کرده ایم(گویا این روح در سال

1009 قبل از میلاد زندگی میکرده است)در صورتی که زمین گهواره ما

بود.و ما هرگز از زندگی زمینی خود آن حوادثی را که در حقیقت علامات

درخشنده در راه تعبین کردن سرنوشت حیات ما بودندفراموش نمیکنیم. و دوست دارم مطالب زیرا را برای شما زمینی ها بگویم:

 1-باید شما زن و مردها یکدیگر را دوست بدارید.چون خداوند میگوید: در

دنیای شما خداوند مردی را رستگار می دهد که محبتزنی را که شریک یک

زندگی او بوده و در روح و نفس با هم یکی باشند در قلبش جای می دهد.

 

2-برای زن خطاکار امکان ندارد ندای آهسته وجدان خود را بشوند. باز هم

این روح میگوید: دوست داشتن برکت خداوندیاست. زنانی که در روی زمین

پاک و با عصمت زندگی کرده اند بزودی آنها در مکان بالاتر از مملکت

خداوند زندگی ابدی راشروع خواهند نمود.پس بر شما زنها لازم است که

قوانین خداوند و انسانیت را بشناسید. زیرا زمین نخستین مرحله مسافرت

انسان به ابدیت برای یافتن خداوند می باشد.

دوستان لازم است یکی از بیانات مارگری لورنس را هم برایتان بگویم:آنانکه

در روی زمین عاشق بوده اند در آنجا هم بعضی به همان حال عاشق باقی

می مانند. و عشاق واقعی وقتی به آن جهانمنتقل شدند در جهان سوم با هم

ارتباط می گیرند. و به طریق امواج متبادل میان یکدیگر بطور غریزی لذت می برند.

 

از عزیزانی که نظر میدهند بسیار متشکرم

نوشته متن: محمد(مدیر انجمن تزکیه روح)


 
نویسنده: محمد ::: دوشنبه 86/1/27::: ساعت 1:0 صبح

 بنام خالق عالم ملکوت

قصه ی عجیبی از تخلیه روح

یکی از مدرسین حوزه ی علمیه ی قم که بسیار با تقوی و با ورع

است و گویا تخلیه روح دارد نقل میکرد که من روزی در اطاق

منزل خودمان نشسته بودم که ناگاه دیدم روحم از بدنم بیرون می

آید و بلاخره به بالا رفتم و از سقف اطاق بدون هیچ مزاحمتی

در فضای بازی قرار گرفتم.ضمنا" باغی در قریه ی محل تولدم

داشتم که فوق العاده به آبیاری آن بخصوص در فصل تابستان

علاقه مند بودم زیرا گلها ودرختهای خوبی داشت و ممکن بود با

کوچکترین بی توجهی آنها خشک شوند و از بین بروند لذا روی

همین علاقه تصمیم گرفتمکه سری به آن باغ بزنم و از وضع آنجا مطلع شوم لذا در فاصله ی یک لحظه خود را به باغ

رساندم.بعدازظهری بود.باغبان درگوشه ی باغ استراحت کرده بود

ولی هنوز بخواب نرفته بود.من چند لحظه کنار باغ به تماشای باغ

ایستادم که ناگاه دیدم باغباناز پشت سرم بمن میگوید حاج آقا خوش

آمدید. خوب معلوم بود که باغبان بخواب رفته و این روح او بود که مرا می دید و بمن

خوش آمد میگفت.

من از او پرسیدم باغ را آب داده ای؟گفت نه.امروز نوبت آب مال

ما بوده و من منتظرم که آب بیاید تا باغ را آب بدهم.گفتم: پس چرا

تحقیق نمی کنی که آب برای چه نیامده است.بیا با هم برویم و از

این موضوع تحقیق کنیم.روح او با من حرکت کرد ولی هنوز به

رودخانه (یعنی محلی که از آنجا آب بطرف باغ ما منشعب میشود)

نرسیده بودیم که اوبرگشت و وارد بدنش شد.یعنی از خواب بیدار

شد که ظاهرا" همسرش او را صدا زده بود و او را بیدار نموده

بود و من میشنیدم که به همسرش می گفت: الان حاج آقا را در

خواب می دیدم ایشان از آنکه باغ را آب نداده این ناراحت بودند

پس من به رودخانه می روم تا ببینم چرا برای باغ آب نمیفرستند.و

چون تا محلی که آب از رودخانه بطرف باغ ما منشعب می شد

حدود دوکیلومتر فاصله داشت و من چون سبک بودم خودم را به

یک لحظه به آن محل رساندم ولی باغبان پس از نیم ساعت به آنجا

رسید.در این مدت دیدم دو نفر بر سر آب دعوا میکنند ولی آنها مرا

نمی بینند.یکی از دو نفذ با بیل به سر دیگری زد و او کشته شد.

در میان رودخانه کسی نبود لذا قاتل موفق به فرار شد ولی وقتی

باغبان ما به محل حادثه رسید و چند لحظه آن منظره را نگاه

کرد خیلی متاثر شد و از ترس آنکه مبادا این قتل را به او نسبت

دهند فرار کرد ولی یکی از اهالی همان ده او را موقع فرار

کردن دید و از آنچه می ترسید بسرش آمد. بلاخره او رفت به

پاسگاه خبر داد که من دیدم فلانی (یعنی باغبان ما)آن مرد را

کشته است.من در این موقع دیدم با این وضع نمی توانم برای

باغبان کاری بگنم لذا فورا به قم برگشتم و با بدنم عزم مسافرت

کردم و بهقریه مان رفتم.اتفاقا" همان روز باغبان بیچاره را گرفته

بودند و به اتهام قتل به شهر برده بودند و او را زندانی کرده

بودند. مناول کاری که کردم فرستادم پی آن قاتل اصلی.او هم

بدون آنکه احتمال بدهد که من از موضوع اطلاع دارم به منزل ما

آمد.من او را در اطاق خلوتی خواستم و به او گفتم به این نشانیها

من میدانم که تو آن مرد را کشته ای و شرعا" چون عمدا" او را

نکشت ای می توانی با دادن دیه خودت را از اعدام نجات بدهی و

من تا بتوانم کوشش خواهم کرد که تو نه به زندان بروی و نه

اعدام شوی ولی دو شرط دارد یکی آنکه هر چه زودتر خودت را

معرفی کنی تا آن بیچاره ی بیگناه زودتر آزاد شود و دیگر آنکه

دیه ی قتل را بدهی و چون او میدانست که من قدرت اینکه او را

از اعدام نجات بدهم دارم به دست و پای من افتاد و گفت من

اینکارها را خواهم کرد ولی بشرط آنکه شما هم به وعده هایتان

عمل کنید یعنی نگذارید مرا اعدام کنند من هم به او قول دادم و

بحمدالله موفق هم شدم و او هم به وعده هایش عمل کرد و ماجرا خاتمه یافت.

--------------------

دوست من که این وبلاگ رو داری میخونی بدون که کسانی که تا

حدودی روحشان را تصفیه و تزکیه کرده اند بارها توانسته اند که

روحشان را اختیاری از بدنشان بیرون در بیاورند پس شرط اصلی

اش تزکیه نفس و سیروسلوک است که میتوانید به انجمن:

http://www.tazkiye.com/

بروید و از همین الان شروع به تزکیه روح کنید.

نوشته متن: محمد


 
نویسنده: محمد ::: یکشنبه 85/9/12::: ساعت 3:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان چند وقت به دلایلی مشکلی برایم پیش اومده بود نتونستم زیاد بنویسم.شرمدنده اما این سری با مطالب جالب اومدم.حتما تا آخر بخونید.

دنیای بهشت

بهشت چیست؟ اگر دوزخ بیمارستانی برای ارواح بیمار باشد.رفتن به بهشت مانند رفتن به ییلاق

است و در آنجا زیبایی و آرامش عظیمی وجود دارد.

در دنیای بهشت آرزوهای برآورده نشده معنوی برآورده میشوند.بهشت دنیای اجابت خواسته ها و

آرزوهاست.هر یک از ما آرزوهایی رفیع و معنوی داریم که به دلایلی قادر نیستیم طی اقامت در

زمین به آنها دست یابیم.این آرزوها در بهشت برآورده می شوند.

فروید در یکی از کتاب هایش در مورد پسر بچه ای بنام هرمان.صحبت میکند.گه به طرز حیرت

آوری گیلاس دوست داشت.اما مادرش به او اجازه نمی داد که بیش از اندازه ای معین گیلاس

بخورد.پسرک همچنان با چشمانی حریص به دنبال گیلاس بود.یک شب در خواب دید که به اندازه

ای که دلش میخواست گیلاس خورد.او همه گیلاس هایی را که در خانه داشتند خورد. وقتی

بیدار شد لبخند به لب داشت و با شادی فرآوان گفت: هرمان همه گیلاس ها را خورد) . او در

خواب خواسته اش را برآورده کرده بود.

ما در دنیای بهشت خواسته های ارضا نشده خود را برآورده می کنیم.از آنجایی که مردم متفاوت

دارای خواسته های متفاوت هستند. بهشت هر کس با بهشت دیگری یکی نیست.هر کس دارای

بهشت خاص خود است و این بسته به سابقه دینی و محیطی دارد(تزکیه نفس کنید و به انجمن

ارتباط با ارواح و تزکیه نفس-سیروسوک سر بزنید) می گفتم این بسته به سابقه دینی و محیطی

دارد که در زمین از آنها برخوردار بوده است.

گفته می شود بهشت دزدها شهری ست که در آنجا سگی نیست و خانه ها محافظی ندارد.

بهشت جای برآوردن خواسته ها است.بسیاری از مردم دوست دارند هنرمند.نقاش- و یا

موسیقیدان شوند. اما به دلیل محدودیت هایی که در طی اقامت در زمین دارند.قادر به دستیابی به

این گونه خواسته ها نیستند.

فرض کنید مرد جوانی استعداد نقاشی دارد .او آرزو دارد که نقاش بزرگی شود تا زیبایی و

عشقی را که در درون خود احساس می کند به شیوه ای خلاق بیان نماید. او می خواهد با پاریس

برود و در دانشکده هنر آنجا تحصیل کند. اما چون فقیر است باید کارهای نا مطلوب یک کارمند

را انجام دهد. چنین شخصی وقتی که کالبد فیزیکی خود را نرک می کند و به دنیای بهشت

می رود دیگر محدودیتی برای انجام خواسته های خود نمی بیند و می تواند توجه کاملش را به

هنر معطوف کند.

دنیای اختری در مقایسه با دنیای مادی مکان آگاهی و وجداست. در آنجا عواطف به مراتب

بالاتری رهنمون می شوند. در دنیای اختری استعدادهای خلاق ما آزادانه شکوفا می شوند. فرد

میتواند به طور طبیعی هر چه می خواهد از ماده اختری خلق کند.زیرا این ماده-سیال و

ارتجاعی است و بی درنگ به احساسات افکار و خواسته ها پاسخ می دهد .هر چه را که

بیندیشید خلق خواهد شد.(دوستان خوب توجه کنید)

بدین سان در دنیای بهشت هیچ بارانی نیست.اگر باران بخواهید فقط باید آن را تفکر کنید.و آنگاه

باران خواهد بارید.اما فقط برای شما فقط شما هستید که آن را احساس خواهید کرد. شخصی که

کنار شماست آن را به هیچ وجه احساس نخواهد کرد مگر آن که او هم باران بخواهد.

شما آنچه را آرزو می کنید بی درنگ در دنیای بهشت دریافت خواهید کرد. بنابراین در دنیای

بهشت حسادت-حرص- و احساس(تو بیشتری داری) وجود ندارد.زیرا لحظه ای که چیزی بخواهید آنجا پدیدار می شود.هر چه

که ذهن به آن بیندیشد بلافاصله آفریده می شود.بنابراین آنچه

که در زندگی زمینی آرزو داشتیم.اما نتوانسته این به آن برسیم در دنیای بهشت به آن دست خواهیم یافت

.

اما یک محدودیت در آنجا وجود دارد که ما بر خود تحمیل کرده ایم.الگوهای عاطفی و عادت های

ما طی عمر زمینی این محدودیت را به وجود می آورند.فردی را در نظر بگیرید که فلج است و

سال ها به کمک عصا راه می رود.این عادت عمیقا" در ذهن او حک شده است. وقتی او وارد

کالبد

اختری می شود این خاطره را از یاد نبرده است و تصور می کند که همچنان فردی فلج است.

و در نتیجه با عصایاختری وارد راه می شود.باید پیوسته به او یادآوری کرد((برادر)) دیکر به

این عصا یا چوب زیر بغل نیازی نداری.زیرا در دنیای اختری تو حتی نیازی به راه رفتن

برای رسیدن به مقصد نداری.در دنیای اختری اگر باید به جایی خاص برسید-هر اندازه هم که

از لحاظ فیزیکی دور باشد- فقط باید بخواهید و آنگاه در آنجا هستید.

----------------------------------------------------------------------------------------------

جی-پی واسوانی میگوید چندی پیش خواهری به دیدنم آمد.او جسما" ضعیف است و مدت هاست

که به یک ناراحتی فیزیکی مبتلا می باشد.او می گفت(( هر وقت که شما به سفر می روید من

خیلی غمگین می شوم.زیرا به علت ناراحتی جسمانی ام نمی توانم همراه شما بیایم.گاهی وقتی که

در سکوت فرو می روم تجسم میکنم .خانه ای دارد و دکمه ای را فشار می دهم و نام مکانی را

که شما به آنجا رفته اید به زبان می آورم و آنگاه بلافاصله به آنجا منتقل میشوم.))

جی پی واسوانی به او گفته است که: این دقیقا" چیزی است که در دنیای اختری اتفاق می افتد.

دوستان من چنانچه گفته شد. بهشت محل برآورده شدن آرزوهاست .همه آرزوهای متعالی شما در

بهشت برآورده می شوند.زیرا در بهشت محدودیتی نیست.

مگر محدودیت هایی که به لحاظ پاره ای از عقایدی که در ذهنمان ثبت نموده ایم به خود تحمیل کرده ایم.

بنابراین دوستان.پیوسته باید خود را از ارواحی رها بدانیم و خود را با جسم هایی که داریم یکی

ندانیم. شما جسم نیستید .جسم فقط مانند یک لباس است و شما کسی هستید که این لباس را پوشیده

است. مجود و هویت شما بیش از جسم است و نباید در ذهن خود جایی برای محدودیت های

جسم قایل شوید.محدودیت ها به جسم تعلق دارند.نه به شما و شما همیشه رها هستید.این جسم

است که بیمار می شود.شما بیمار نمی شوید.این جسم است که مفلوج می شود.شما هرگز دچار

مشکل فیزیکی-و فلج نمیشوید.

یکی از استادان علوم روحی میگوید. چندی پیش که از مجتمع جزامیان بازدید می کردم.به آنها

گفتم.

((حتی یک لحظه هم خیال نکنید که بیمار هستید.طی اقامت کوتاهتان در زمین-که دارای هدف

خاصی است-به شما جسمی داده شده است که به جزام مبتلاست.شما این جسم را ترک خواهید

کرد.در بهشت بیماری وجود ندارد.))

دوستان من در دنیای بهشت انسان فرصت آن را دارد که بهترین های وجودش را ابراز کند.در

دنیای بهشت گروههای خدماتی بسیاری هستند که انسان را ابراز کند.در دنیای بهشت گروه های

خدماتی بسیاری هستند که انسان در هم نشینی با آنها می آموزد تا با خلوص هر چه تمام تر

خدمت کند.یکی از درس های مهمی که همه در بهشت می آموزند .آن است که تمامی موجود ما

وهمه داشته های ما برای خدمت و یاری به جهان اطرافمان منظور شده است.

در عالم بعشت سیاست وجود ندارد و تلاش برای دست یابی به مقام و جاه-شهرت و اقتدار یا

بزرگی در میان نیست.با مرگ جسم فیزیکی نیازهای بدن مانند غذا و سرپناه-لباس و زیور آلات

خانه های زیبا و اتومبیل های مجلل دیگر ارزشی نخواهند داشت.

منظور از اقامت در عالم بهشت بی نیاز شدن ما از تمامی سختی هاست.مسائل بیشتری را

میتوان در مورد عالم بهشت بازگو کرد.آنها درست مانند تصاویری یکی پس از دیگری در

برابرم پدیدار می شوند.اما وقت کافی برای این کار نیست.و حتی نیازی به این کار نیست.زیرا

روزی همه ما به بهشت خواهیم رفت و شگفتی های آنجا را از نزدیک مشاهده خواهیم کرد.انشاالله

بهشت عالمی شگفت انگیز است.اما شگفت انگیز از آن عالمی است که فراسوی آن قرار دارد.

در عالم بهشت روح تعالی بیشتری می یابد تا زمانی که واپسین گره های زمینی گسسته شده و

همه پیونده ها با دنیای اندوه و درد به پایان برسند.آنگاه یک باز دیگر روح به خواب می

رود.خوابی عمیق و شیرین و این مرگ کالبد اختری است .نخستین مرگ - مرگ کالبد فیزیکی

است و دومین مرگ .مرگ کالبد اختری است .این عالم تازه .عالم ملکوت است.بله دوستان عالم

ملکوت انشاالله در مطلب بعدی را در مورد عالم ملکوت می نویسم .

موفق باشید

نوشته: محمد


 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/8/13::: ساعت 11:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

در جهان ارواح اشکال را عقلها می سازند

علم روحی جدید و شواهد بسیاری اقامه نموده مبنی بر اینکه عقل مستقیما" در ماده اثر می گذارد و این مسئله امروز یک حقیقت علمی و مسلم می باشد.زیرا درجهان ارواح میزان این اثر زیاد تر می باشد.بنابراین در جهان روحی عقل مستقیما" در جسد اثیری که از حیث رقت و لطافت نسبت به جسد فیزیکی در درجه بالاتر قرار گرفته اثر میگذارد.

پس عقل در جهان ارواح به جسد اثیری همان شکلی ر میدهد که منطبق با متقضاس آن محیط باشد.

همانطوری که ما در روی زمین با شکل خاصی که جسد اثیری به خود گرفته است شناخته می شویم.در جهان ارواح هم جسد اثیری با همان شکل ساخته می شود.که عقل به وی داده است.پس عقل جوان یعنی عقلی که به واسطه خلاص شدن از قید جسد و نیرو گرفتن از عالم روحی به حد رشد نیروی خود رسیده و در عالم روح به جسد اثیری همان نیروئی را میدهد(نیروی فعاله) که در سیر آن جسد اثیری به سوی ابدیت در فضای بیکران هستی لازم دارد.یعنی متناسب با رشد و تکامل عقل جسد اثیری هم برای سیر به عوالم بالاتر تحول پیدا میکند.البته با نیروی محرکه ای که عقل می سازد.

پس شکل خارجی انسان در عالم روحی بر حسب ظهور خاطراتی است که آن خاطرات از طریق عقل در جسد اثیری عمل میکند.زیرا اغلب ارواح هنگام آمدن به عالم زمینی با استفاده از نیروی عقل که خاطرات زمینی در آن متمرکز بوده امواج خود را پائین می آورند یعنی زنده شدن خاطرات زمینی در عقل خودآگاه آنها ارواح ترجیح می دهند که با همان شکل قدیمی که در روی زمین دداشته اند ظاهر شوند تا حاضرین در جلسه ارتباط بتوانند آنها را بشناسند.

اما هنگان برگشتن به جهان اثیری(روحی) با کمک عقل آن شکل زمینی را از خود دور می کنند.چون این کار برای آنها زحمتی ندارد.باز هم همانطور است که ارواح می خواهند در لوح حساس خود را به مردم زمینی نشان دهند و یا اینکه در جلسه ارتباط برای شناساندن شخصیت خویش به دیگرانی که آنها را قبلا می شناخته اند.تجسد مادی بخود می گیرند.

این ظواهر امروز از بدیها علم روحی جدید بشمار می رود.هیچکدام از بحث کنندگان و نویسندگان روحی در این مسئله با هم اختلافی ندارند.پس آیا این تغیر شکل از جانب ارواح هنگام لزوم امکان دارد.یا همه اینها صرف خیال هستند؟

برای اثبات این حقیقت می گوییم تجسم اخلاق که محل واقعی آن عمل می باشد.یعنی اخلاق و رفتار دائمی هر شخصی جمال واقعی آن شخص را در مرحله عقل باطن تشکیل می دهد همان اخلاق پنهان شده در عقل است که جمال حقیقی انسان را در جهان ارواح در قالب جسد اثیری ظاهر می سازد.آن وقت عقل همان جمال را برای همان جسد اثیری بطور جاودانه تجلی می دهد.

در مقابل تاثیر عقل در جمال اخلاقی هیچ مانعی جر قوه حافظه وجود ندارد.

چون آن جمال اخلاقی مرکز نیروی ذاکره عقل می باشد و آن ذاکره در این جهان ماده بطور خود آگاه عمل نمی کند.یعنی همه آنچه را که دارد نمی تواند یک دفعه ظاهر کند.ولی در جهان روحی که عقل از قید و بند جسد مادی خلاص شده و ذاکره هم توانسته همه مکنونات خود را ظاهر سازد لذا عقل همان جمال را به جسد اثیری میدهد پس در واقع در جهان اثیری همان شکلی که انسان دارد و بطور کامل از جمال اخلاقی ظاهر شده می تواند همه عواطف و احساسات آن شخص را نشان دهد.یعنی همان شکل با زبان حال شخصیت واقعی ان انسان را نشان می دهد.وقتی که در آن مشاعر و عواطف بتدریج تطوری حاصل شود.طبعا" در آن جمال اثیری هم تغییر و تحولی پدید خواهد آمد.یعنی عقل خودآگاه در اثر تحولی که برایش پدید آمد جمال دیگری برای آن جسد اثیری که لطیف تر از جمال قبلی است ظاهر می کند و روح با آن شکل و جمال جدید آماده انتقال به جهان بالاتری می گردد پس مسلم شد که در جهان ارواح امکان ندارد جسد اثیری مشاعر و عواطفی را به خود نسبت دهد که قبلا" مالک آن نبوده است.به همین مناسبت است که گفته اند:عالم ارواح بر خلاف عالم زمینی جهان شهود است.زیرا آدمی در زندگی زمینی میتواند بعضی عواطف و مشاعری را از خود بروز دهد که در عقل باطن او نیست چون جهان زمینی جهان تجلی همه عقل باطن که شخصیت آدمی در آنجا شکل میگیرد نمی باشد بلکه روی آن را مقداری پوششهای مادی پوشانده حتی طوری است که خود آدمی هم به همه آن چیزهائی که درضمیر ناخودآگاه خود یعنی در عقل باطنش هست آگاهی کامل ندارد.اما وقتی که شخص به جهان ارواح منتقل شده عقل باطن از قید و بند پوششهای مادی بیرون آمده یکجا می شود نیروی ذاکره آن شخص به دستور عقل آن جمال عقلی (شخصیت واقعی)روح را ظاهر میکند و آدمی در جهان اثیری با همان شکل اخلاقی و ملکات نفسانی شناخته میشود.

موفق باشید


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/8/11::: ساعت 2:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

انسان علاوه بر بدن مادی .یک بدن مثالی و یک روح داره.هنگام مرگ بدن مادی رو رها میکنه و به عالم برزخ وارد میشه.و با یدن مثالی خود در آن جا یه حیات خودش ادامه میده.این بدن تجسم حقیقت و باطن خودش هست.که در حقیقت خود آن را زیبا یا زشت درست کرده.این بدن مثالی به هر شکلی که باشه.چون حقیقت خودشه.هر کس با مشاهده آن صاحب آن را تشخیص میده همان گونه که ما در این دنیا افراد را از قیافه ی ظاهری آن تشخیص میدهیم.
مهمترین تفاوت زندگی این دنیا و عالم برزخ گذشته از این عالم که در عالم برزخ ماده و لذا تحول مادی نیستش.به لحاظ زندگی اجتماعی و عدم آن است.یعنی انسان در همین دنیا چاره ای جز زندگی اجتماعی نداره و کارهای فرد در اجتماع تاثیر میگذاره .همان گونه که اجتماع نیز دز فرد تاثیر میذاره.
به علاوه نیکوکاران و بد کاران از هم چدا خستند و نمیتونن به باطن و واقعیت افراد پی برد(وای بسا گرگ هایی در لباس میش)
(امیدوارم دوستان منظور من رو متوجه شده باشید)اما با مرگ این وضعیت دگرگون میشه یعنی دیگه در اونجا زندگی اجتماعی.همکاری .و..آزار رساندن و اذیت شدن از دیگران وجود نداره .اگر چه ارواح همدیگر رو میبینند و همنشین یکدیگرند اما اولا:هر کسی تکلیفس از دیگران جدا هستش و بر خلاف دنیا که اگر به خاطر خطاهای عده ای مصیبتی میرسید خشک و تر را با هم میسوختند .در اونجا حساب هر کس جداگانه رسیدگی میشه.
ثانیا:نیکان و بدن از هم جدا شدند و دیگر ریا و تظاهر در کار نیست .خوبان در جوار هم و بدان نیز در کنار هم هستند.

نوشته:محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/8/11::: ساعت 2:0 صبح

 

شرایط لازم برای ارتباط با ارواح:

ارتباط با ارواح به روش بیهوشی مدیومی شرایط و قوانین زیادی دارد که به اعتراف علمای روحی تاکنون علم موفق به کشف و شناخت آنها نشده است.البته انسان با ریاضت صحیح و تزکیه نفس و صفای باطن میتواند به مقامی برسد که بدون واسطه با ارواح ارتباط برقرار مند چنان که این حالات را در زندگی و سیر انسان های عارف و الهی میبینیم.

اما شرایط و ویژگی هایی که در ارتباط روحی از طریق بیهوشی مدیومی تجربه و تحصیل شده و لازم است رعایت گردد عبارت اند از:

1-وجود مدیوم یا واسطه که از توانای و قابلیت بالایی برخوردار باشد.

2-میگویند در جسم مدیوم مقدار زیادی از ماده اکتوپلاسم یا تلیپلاسم موجود میباشد.این ماده به ارواح قدرت خواهد میدهد تا با استفاده از آن دستگاه صوتی (دهان.گلو و زبان)خود را کمی غلیظ تر کرده و به شکل دهان و زبان و گلوی ما در آورند تا برای زنده های زمینی امواج صوتی تولید کنند.

علمای علم روحی میگویند:به تحقیث ثابت شده که بیشتر مردن به اختلاف درجات دارای صفات مدیومی هستند و این اختلاف هم به واسطه کمی و یا زیادی ماده((اکتوپلاسم))در بدت آنها میباشد.

2-در شب و تاریکی :زیرا چراغ کم نور خصوصا" نور قرمز خیلی کم .

3-توافق فکری و اعتقادی میان حاضرین در جلسه و فرد راهنما و داشتن صفای باطن

عده ای گفته اند برای ایجاد توافق فکری بهترین چیز امواج موسیقی است آن هم سرودهای دینی

4-مداومت در انجام کار جهت تشخیص و تطبیق صداها

5-خواندن ذکرهای مخصوص(مثل دعا و فاتحه)

6-خواندن سرودهای دینی جهت ایجاد ححالات موافق بین حاضرین

7-روح طالب ارتباط حضور در جلسه را اراده کند

8-انتخاب مکانی مناسب که به دور از جنجال و شلوغی باشد

9-حضور راهنمایی دقیق و هماهنگ امور

محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/8/11::: ساعت 1:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

برون فکنی روح

یکی از دلایل بسیار محکم علمی و تجربی بر اثبات اصل وجود روح و تجردو مادی نبودن آن خلع روح از بدن است که در اصطلاح علمی به آن((برون فکنی روح)یا برون افکنی روح میگوبند که گاهی به پرواز روح یا سفر روحی تعبیر میشود .

این مساله همچنین ثابت میکند انسان علاوه بر مادی فیزیکی دارای بدن مثالی یا بدن اثیرینیز هست که روح به هنگام جدایی از جسم در آن قرار میگیرد

طرح روحی یا برون فکنی روح پدیده ای است که شخص می تواند با اراده به وسیله عوامل دیگر و یا بدون هیچ عاملی روح خود و بلکه روح دیگران را ازجسم فیزیکی خارج نماید.

علت اینکه در تعریف قید (با اراده) یا (بدون اراده)آمده آن است که برون فکنی روح دو نوع است و این دو نوع با هم متفاوت است یکی ((برون فکنی ارادی))که هیچ عامل دیگری در آن دخیل نیست وشخص میتواند با اراده هود آن را انجام دهد.

دیگری ((برون فکنی غیر ارادی))که در اثر عوامل دیگر مانند بیهوشی و خواب مغناطیسی مدیوم به طور ناخودآگاه صورت میگیرد و به طور غالب فرد ار جدایی روح از بدنش آگاهی ندارد و ممکن است بعد از آن متوجه گردد.

از این رو برون فکنی روح میتواند به طرق گوناگون و در زمان های مختلف صورت گیرد:

1-در بیداری همراه با اختیار که این کار فقط توسط افراد بزرگ و عارف و متخصص قابل انجام می باشد البته همه متیوانند انجام بدهند اما باید قدرت روحی مناسبی نیز داشته باشند.

به این قسم برون فکنی ارادی میگویند.

2-در بیداری ولی بدون اراده و اختیار بلکه با عوامل دیگر صورت میگیرد یعنی با خود به خود خلع روح صورت میگیرد و یا دیگری این عمل را در او انجام میدهد(برون فکنی غیر ارادی)

3-در مواقع خواب البته هر خوابی برون فکنی نیست بلکه پیش از آن تصمیم بر برون فکنی لازم است(خروج غیر ارادی یا بذون فکنی ارادی)

4--به هنگام بیهوشی مغناطیسی یا خواب مصنوعی-هیپنوتیزم (خروج غیر ارادی)

5-به هنگام بیهوشی مدیوم در ارتباط روحی(غیر ارادی)

6-به هنگام بیهوشی جراحی(غیر ارادی و غیر طبیعی)

7-به هنگام بیهوشی از طریق داروهای مخدر و بیهوش کننده (برون فکنی غیر ارادی)

دوستان این تعریف کلی از برون فکنی روح بود انشاالله مطالب بیشتری در آبنده براتون مینویسم

موفق باشید


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/8/11::: ساعت 1:0 صبح
طی الارض یا انتقال با جسد فیزیکی.حالتی هست که بعضی ها میتونن با جسم مادی خود به جاهای دور برن و حتی از دیوارها و سقف ها و صندوق های بسته عبور کنند و یا جابجایی و انتقال یک شی رو از مکانی به مکان دیگه در آن واحد .طبق این تعریف طی الارض رو نمیتوان همون( برون فکنی روح)(جدایی و خلع روح از بدن)دانست.حالا اینکه بعضی ها چنین توهمی کردند که برون فکنی همون طی الارض هست.ولی این دو تا با هم تفاوت دارن چون در برون فکنی روح حرکت و جابجایی روح با جسد مثالی (بدن روحی)است.ولی در طی الارض انتقال و جابجایی جسم مادی و فیزیکی هست.به عبارت دیگه در برون فکنی سفر روحی است ولی در طی الارض جسمانی هست.
حالا اینکه بعضی ها میگن طی الارض همون برون فکنی روحه اینه که اونا معتقدند انتقال انسان از یه مکان بعید در یک لحظه با بدن عنصری مادی ممکن نیست.چون با بدن مثالی برزخی(بدن روحی یا اثیری)امکان پذیره.
همین طور که محققان علم روح شناسی گفتن این مساله توجیه مادی و طاهری نداره و نمیتوان آن را با امور مادی تجزیه و تحلیل کرد بلکه باید اینو جزو خرق عادت دانست.یعنی اموری که وقوع آنها از نظر عقلی ممتنع و محال نیست.ولی غیر عادی است. و از همه کس سر نمیزنه.
علمای روحی عامل به وجود آورنده ی این حالت.یعنی انتقال با جسد فیزیکی رو وجود نیروهای مغناطیسی و کهربایی در اعضای انسان میدانند.( این از نظر علم روح شناسی)
-----------------------------------------------------------
(و لازم است اینو بدونید که مساله ی طی الارض ریشه ی قرآنی داره)که جریانش مفصله.
طی الارض یک موهبت و کرامت خداست و عنایت الهی است .که اینو بدونید که به هر کسی نمیدن.بلکه اختصاص به نفوس قدسیه الهیه و بندگان پاک و خالص الهی دارد.
از این رو کسایی که به درجات کمال معنوی دست یافته اند و لیاقت و ظرفیت اونو پیدا میکنند.
آنان کسانی هستند که با جوهر عبادت و بندگی به مقام قرب و ولایت الهی نایل آمدند و محبت و محبوب او شدن.و خداوند هم اونا رو صاحب ولایت تکوینی و کرامات معنوی نموده که از آن جمله .رسیدن به مقام طی الارض هست.کسایی که صاحب این مقام و کرامت شدن بسارند و نمونه های آن فراوان یافت میشه.که بهترین دلیل بر امکان وقوع طی الارض میباشد.
یا حق

 
   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ