سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 291128

  بازدید امروز : 8

  بازدید دیروز : 9

ارتباط با ارواح

 
خداوند سبحان، کسی را که صاف و بی آلایش، آسان گیر و در راه باشد، دوست دارد . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/8/11::: ساعت 2:0 صبح

 

شرایط لازم برای ارتباط با ارواح:

ارتباط با ارواح به روش بیهوشی مدیومی شرایط و قوانین زیادی دارد که به اعتراف علمای روحی تاکنون علم موفق به کشف و شناخت آنها نشده است.البته انسان با ریاضت صحیح و تزکیه نفس و صفای باطن میتواند به مقامی برسد که بدون واسطه با ارواح ارتباط برقرار مند چنان که این حالات را در زندگی و سیر انسان های عارف و الهی میبینیم.

اما شرایط و ویژگی هایی که در ارتباط روحی از طریق بیهوشی مدیومی تجربه و تحصیل شده و لازم است رعایت گردد عبارت اند از:

1-وجود مدیوم یا واسطه که از توانای و قابلیت بالایی برخوردار باشد.

2-میگویند در جسم مدیوم مقدار زیادی از ماده اکتوپلاسم یا تلیپلاسم موجود میباشد.این ماده به ارواح قدرت خواهد میدهد تا با استفاده از آن دستگاه صوتی (دهان.گلو و زبان)خود را کمی غلیظ تر کرده و به شکل دهان و زبان و گلوی ما در آورند تا برای زنده های زمینی امواج صوتی تولید کنند.

علمای علم روحی میگویند:به تحقیث ثابت شده که بیشتر مردن به اختلاف درجات دارای صفات مدیومی هستند و این اختلاف هم به واسطه کمی و یا زیادی ماده((اکتوپلاسم))در بدت آنها میباشد.

2-در شب و تاریکی :زیرا چراغ کم نور خصوصا" نور قرمز خیلی کم .

3-توافق فکری و اعتقادی میان حاضرین در جلسه و فرد راهنما و داشتن صفای باطن

عده ای گفته اند برای ایجاد توافق فکری بهترین چیز امواج موسیقی است آن هم سرودهای دینی

4-مداومت در انجام کار جهت تشخیص و تطبیق صداها

5-خواندن ذکرهای مخصوص(مثل دعا و فاتحه)

6-خواندن سرودهای دینی جهت ایجاد ححالات موافق بین حاضرین

7-روح طالب ارتباط حضور در جلسه را اراده کند

8-انتخاب مکانی مناسب که به دور از جنجال و شلوغی باشد

9-حضور راهنمایی دقیق و هماهنگ امور

محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/8/11::: ساعت 2:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

انسان علاوه بر بدن مادی .یک بدن مثالی و یک روح داره.هنگام مرگ بدن مادی رو رها میکنه و به عالم برزخ وارد میشه.و با یدن مثالی خود در آن جا یه حیات خودش ادامه میده.این بدن تجسم حقیقت و باطن خودش هست.که در حقیقت خود آن را زیبا یا زشت درست کرده.این بدن مثالی به هر شکلی که باشه.چون حقیقت خودشه.هر کس با مشاهده آن صاحب آن را تشخیص میده همان گونه که ما در این دنیا افراد را از قیافه ی ظاهری آن تشخیص میدهیم.
مهمترین تفاوت زندگی این دنیا و عالم برزخ گذشته از این عالم که در عالم برزخ ماده و لذا تحول مادی نیستش.به لحاظ زندگی اجتماعی و عدم آن است.یعنی انسان در همین دنیا چاره ای جز زندگی اجتماعی نداره و کارهای فرد در اجتماع تاثیر میگذاره .همان گونه که اجتماع نیز دز فرد تاثیر میذاره.
به علاوه نیکوکاران و بد کاران از هم چدا خستند و نمیتونن به باطن و واقعیت افراد پی برد(وای بسا گرگ هایی در لباس میش)
(امیدوارم دوستان منظور من رو متوجه شده باشید)اما با مرگ این وضعیت دگرگون میشه یعنی دیگه در اونجا زندگی اجتماعی.همکاری .و..آزار رساندن و اذیت شدن از دیگران وجود نداره .اگر چه ارواح همدیگر رو میبینند و همنشین یکدیگرند اما اولا:هر کسی تکلیفس از دیگران جدا هستش و بر خلاف دنیا که اگر به خاطر خطاهای عده ای مصیبتی میرسید خشک و تر را با هم میسوختند .در اونجا حساب هر کس جداگانه رسیدگی میشه.
ثانیا:نیکان و بدن از هم جدا شدند و دیگر ریا و تظاهر در کار نیست .خوبان در جوار هم و بدان نیز در کنار هم هستند.

نوشته:محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/8/11::: ساعت 1:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

برون فکنی روح

یکی از دلایل بسیار محکم علمی و تجربی بر اثبات اصل وجود روح و تجردو مادی نبودن آن خلع روح از بدن است که در اصطلاح علمی به آن((برون فکنی روح)یا برون افکنی روح میگوبند که گاهی به پرواز روح یا سفر روحی تعبیر میشود .

این مساله همچنین ثابت میکند انسان علاوه بر مادی فیزیکی دارای بدن مثالی یا بدن اثیرینیز هست که روح به هنگام جدایی از جسم در آن قرار میگیرد

طرح روحی یا برون فکنی روح پدیده ای است که شخص می تواند با اراده به وسیله عوامل دیگر و یا بدون هیچ عاملی روح خود و بلکه روح دیگران را ازجسم فیزیکی خارج نماید.

علت اینکه در تعریف قید (با اراده) یا (بدون اراده)آمده آن است که برون فکنی روح دو نوع است و این دو نوع با هم متفاوت است یکی ((برون فکنی ارادی))که هیچ عامل دیگری در آن دخیل نیست وشخص میتواند با اراده هود آن را انجام دهد.

دیگری ((برون فکنی غیر ارادی))که در اثر عوامل دیگر مانند بیهوشی و خواب مغناطیسی مدیوم به طور ناخودآگاه صورت میگیرد و به طور غالب فرد ار جدایی روح از بدنش آگاهی ندارد و ممکن است بعد از آن متوجه گردد.

از این رو برون فکنی روح میتواند به طرق گوناگون و در زمان های مختلف صورت گیرد:

1-در بیداری همراه با اختیار که این کار فقط توسط افراد بزرگ و عارف و متخصص قابل انجام می باشد البته همه متیوانند انجام بدهند اما باید قدرت روحی مناسبی نیز داشته باشند.

به این قسم برون فکنی ارادی میگویند.

2-در بیداری ولی بدون اراده و اختیار بلکه با عوامل دیگر صورت میگیرد یعنی با خود به خود خلع روح صورت میگیرد و یا دیگری این عمل را در او انجام میدهد(برون فکنی غیر ارادی)

3-در مواقع خواب البته هر خوابی برون فکنی نیست بلکه پیش از آن تصمیم بر برون فکنی لازم است(خروج غیر ارادی یا بذون فکنی ارادی)

4--به هنگام بیهوشی مغناطیسی یا خواب مصنوعی-هیپنوتیزم (خروج غیر ارادی)

5-به هنگام بیهوشی مدیوم در ارتباط روحی(غیر ارادی)

6-به هنگام بیهوشی جراحی(غیر ارادی و غیر طبیعی)

7-به هنگام بیهوشی از طریق داروهای مخدر و بیهوش کننده (برون فکنی غیر ارادی)

دوستان این تعریف کلی از برون فکنی روح بود انشاالله مطالب بیشتری در آبنده براتون مینویسم

موفق باشید


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

تفاوت خواب مغناطیسی با عمل مدیومی

علمای علم روحی بین خواب مغناطیسی (هیپنوتیزم)و عمل مدیوم های روحی (که در ارتباط با ارواح به عنوان واسطه مورد استفاده قرار میگیرند)فرق هایی را قایل شده اند.اگر چه هم در خواب مغناطیسی و هم در ارتباط با ارواح فرد مدیوم و فرد خوای شونده.هر دو به نوعی بی حس و بی اراده و بی حرکت می شوند و تحت تاثیر عامل و فاعل این کار قرار می گیرند ولی بین این دو روش تفاوت هایی وجود دارد مانند:

1-درخواب مغناطیسی روح خواب شونده ازجسدش جدا نمی شود ولی در عمل مدیومی روح فرد از بدنش به طور موقط جدا می شود-البته نه به طور کامل بلکه نار های حیاتی اثیری به بدن مدیوم اتصال دارد(دوستان خوب توجه کنید)

برخی نیز قائلند که در خواب مغناطیسی عمل برون فکنی روح (جدایی روح از بدن)صورت میگیرد که من در وبلاگ توضیحش را گذاشتم.

2-خوب مغناطیسی .انتقال ((اثر)) روح و فکر و نگاه و تلقین خواب کننده به روح و عقل و اراده و فکر خواب شونده است.ولی درارتباط مدیومی ((خود))روح ارتباط گیرنده-تا حدودی -متاثر از روح واسطه گر است و روح اراده و فکر خود را به مدیوم تحمیل می کند.

3-خواب مغناطیسی فیزیکی است.ولی خوای مدیوم ها عقلی است.بعنی در خواب مغناطیسی فرد هیچ گونه آگاهی از اطراف خود ندارد.ولی در خواب مدیومی چنین نیست و عقل او از عفل موجود مجرد از جسد متاثر می گردد.

البته عده ای میگویند:در خوای مغناطیسی (هیپنوتیزم)نیروی درک و دید و شنوایی انسان قوی میشود به حدی که میتواند جاهای دور را ببیند و یا صدا های آن را بشنود.

به هر حال هر دو(چه در خواب مصنوعی و مغناطیسی و چه در ارتباط مدیومی)حالت تسلیم و تاثیر پذیری به اراده روح وجود دارد و هر دو نوعی حالت بیهوشی و عدو درک و احساس ارادی را دارا می باشند.علمای روحی می گویند:آثار و ظواهری که توسط مدیوم نمایان می شود نه تنها در اختیار هیچ کس بلکه در اختیار مدیوم ها هم نیست و آنان به علت چگونگی و اوقات آن آگاهی ندارند که چگونه آثار مدیومی در آنان موقعی شدید و گاهی ضعیف و نابود می شود.لذا در علم روح شناسی ظواهر مدیومی به امور نا شناخته فوق ناشناخته و فوق عادی تعبیر شده است.یعنی آثار و ظهوراتی که حواس مادی انسان از درک آنها عاجر و ناتوان بوده و افراد عادی نمی توانند از خود چنین ظواهری را بروز دهند.

علامه حسن زاده آملی در وجه تشابه خواب مغناطیسی(هیپنوتیزم) با خواب طبیعی فرموده اند

((تنویم مغناطیسی و نوم هر دو از یک اصل منشعب اند و آن در حقیقت .انصراف و تعطیل حواس ظاهر از تصرف و دست در کار بودن به این نشاء از طبیعت است))

موفق باشید

محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

چگونگی بیدار کردن ضمیر ناخود آگاه

-----------------------------

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

شما بعد از کمی تمرین که انشاالله همین امروز فردا تمرینات روحی را در وبلاگ و انجمن قرار میدهم متوجه خواهید شد که ضمیر ناخودآگاه چگونه شخصی را از خواب بیدار میکنید.اینک به چند حالا آن اشاره میکنم.

1-روش تکان دادن:شما در خواب احساس خواهید کرد کسی شما را تکان داده میگوید که برخیز.شما فکر خواهید کرد یکی از اعضای خانواده تان است که شما را تکان داده بیدار می کند ولی بعد از بیداری با کمال تعجب متوجه خواهید شد که اطاق تاریک است کسی در آن نیست و یا اگر کسی در اطاق باشد او نیز در خواب است.

2-روش زنگ زدن:چون شما به این مسئله عادت کرده اید که با زنگ ساعت یا زنگی درب یا زنگ موبایل.. از خواب بیدار شوید لذا در موقع لازم احساس خواهید کرد که زنگی به صدا در آمده که شما به صدای آن بیدار خواهید شد ولی پس از بیداری با تعجب بسیار متوجه خواهید شد که هیچ زنگ یا حتی ساعت زنگداری بصدا در نیامده است.

3-شنیدن صدای یکی از دوستان:شما در ساعت دلخواه یکباره در خواب صدای یکی از دوستان مورد علاقه و محبت تان را خواهید شنید که از شما میخواهد بیدار شوید.شما بیدار شده به جستجوی او خواهید پرداخت ولی باز خواهید فهمید که صدای دوستی وجود ندارد.

4-شندین صدای یکی از بستگان:شما در این روش در حالت خواب.در زمان دلخواهتان صدای یکی از برادران وخواهران یا والدین و دیگر بستگان خود را خواهید شنید که پی در پی شما را صدا کرده و دعوت به بیداری می کند.شما با تصور کامل به اینکه این صدا واقعی است و صدا کننده بالای سر شماست از خواب بیدار خواهید شد و لی باز با کمال تعجب مو شگفتی متوجه خواهید شد که کسی جز ضمیر ناخود آگاه شما نبوده است.

گفتنی است که ضمیر ناخودآگاه برای بیدار کردن شخص.روش های مختلف و متنوعی را انتحاب میکند که من مهمترین آنها را بیان کردم.

اینکه شما متوجه می شوید که ضمیر ناخودآگاه انسان دارای قدرت بزرگ و شگفت آوری است و بنابراین افکاری که(چه افکار مثبت و چه افکار منفی) در آن نفوذ می کنند مسیر زندگی را تعیین خواهد کرد.

موفق باشید

نوشته:محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

 تفاوت خواب مغناطیسی با عمل مدیومی

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

علمای علم روحی بین خواب مغناطیسی (هیپنوتیزم)و عمل مدیوم های روحی (که در ارتباط با ارواح به عنوان واسطه مورد استفاده قرار میگیرند)فرق هایی را قایل شده اند.اگر چه هم در خواب مغناطیسی و هم در ارتباط با ارواح فرد مدیوم و فرد خوای شونده.هر دو به نوعی بی حس و بی اراده و بی حرکت می شوند و تحت تاثیر عامل و فاعل این کار قرار می گیرند ولی بین این دو روش تفاوت هایی وجود دارد مانند:

1-درخواب مغناطیسی روح خواب شونده ازجسدش جدا نمی شود ولی در عمل مدیومی روح فرد از بدنش به طور موقط جدا می شود-البته نه به طور کامل بلکه نار های حیاتی اثیری به بدن مدیوم اتصال دارد(دوستان خوب توجه کنید)

برخی نیز قائلند که در خواب مغناطیسی عمل برون فکنی روح (جدایی روح از بدن)صورت میگیرد که من در وبلاگ توضیحش را گذاشتم.

2-خوب مغناطیسی .انتقال ((اثر)) روح و فکر و نگاه و تلقین خواب کننده به روح و عقل و اراده و فکر خواب شونده است.ولی درارتباط مدیومی ((خود))روح ارتباط گیرنده-تا حدودی -متاثر از روح واسطه گر است و روح اراده و فکر خود را به مدیوم تحمیل می کند.

3-خواب مغناطیسی فیزیکی است.ولی خوای مدیوم ها عقلی است.بعنی در خواب مغناطیسی فرد هیچ گونه آگاهی از اطراف خود ندارد.ولی در خواب مدیومی چنین نیست و عقل او از عفل موجود مجرد از جسد متاثر می گردد.

البته عده ای میگویند:در خوای مغناطیسی (هیپنوتیزم)نیروی درک و دید و شنوایی انسان قوی میشود به حدی که میتواند جاهای دور را ببیند و یا صدا های آن را بشنود.

به هر حال هر دو(چه در خواب مصنوعی و مغناطیسی و چه در ارتباط مدیومی)حالت تسلیم و تاثیر پذیری به اراده روح وجود دارد و هر دو نوعی حالت بیهوشی و عدو درک و احساس ارادی را دارا می باشند.علمای روحی می گویند:آثار و ظواهری که توسط مدیوم نمایان می شود نه تنها در اختیار هیچ کس بلکه در اختیار مدیوم ها هم نیست و آنان به علت چگونگی و اوقات آن آگاهی ندارند که چگونه آثار مدیومی در آنان موقعی شدید و گاهی ضعیف و نابود می شود.لذا در علم روح شناسی ظواهر مدیومی به امور نا شناخته فوق ناشناخته و فوق عادی تعبیر شده است.یعنی آثار و ظهوراتی که حواس مادی انسان از درک آنها عاجر و ناتوان بوده و افراد عادی نمی توانند از خود چنین ظواهری را بروز دهند.

علامه حسن زاده آملی در وجه تشابه خواب مغناطیسی(هیپنوتیزم) با خواب طبیعی فرموده اند

((تنویم مغناطیسی و نوم هر دو از یک اصل منشعب اند و آن در حقیقت .انصراف و تعطیل حواس ظاهر از تصرف و دست در کار بودن به این نشاء از طبیعت است))

موفق باشید

محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح
 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

آنچه مرا واداشت در رابطه با عالم ارواح که در غیب این عالم دنیایست حقایقی را با کلمات و رموزاتی که تنزل عقل انسان است به تصویر بکشم .انسان و اصالت اوست.

در رابطه با انسان مباحث زیادی در مکاتب مختلف از دیدگاه های متفاوت مطرح گردیده است حتی با نظر به اومانیسم و اصالت انسان و انسان محوری گفت و شنودهایی شده است.ولی باید دانست که انسان فقط همین بدن و فیزیک ظاهری نیست و به همین دنیا ختم نمی شود .بلکه انسان مجموعه ای در عوالم غیب و شهادت و نمونه ای از عالم دنیا و آخرت است.

عقل .روح و نفس ناطقه که مترجم حقیقت انسان هستند ادراک و احساسات را که عقل لطیف اند از باطن به ظاهر منعکس می کنند و به تصویر می کشانند و انسان را نه انسان جسمانی و مادی بلکه انسان عقلانی و روجانی را به سوی ساحل محبت الهی رهنمون می سازد(دوستان امیدوارم منظور رو متوجه شده باشید)

آنجا آرامش مطلق است و دردعا نیز دارد که((اعیش علی ساحلی بحر محبتک))یعنی خدایا مرا به آن ساحل محبتت که حیات حقیقی است برسان.زیرا چشمه های زیبایی در آنجا فوران دارد و رسیدن به آن ساحل میسور نمی شود مگر انسان را دو شآن و دو مرتبت ببینیم که در حدیث دارد:

((الانسان خلق من شان الدنیا و شان الاخره)) یعنی انسان دو بعد دارد هم دنیایی است و هم آخرتی.و با همین بدن دنیایی کانالی به عالم آخرا باز میکند چنانکه این احادیث جواهری از عالم عنایت الهی است که بر زمین های دل مستعدین و طالبین حق و تشنگان محبت .در کویر دنیا سرازیر شده است و این بارش گوهر ها زنجیره های نورانی برای اتصال به عالم حقایق (یعنی گمشده انسان های وارسته و صادق) می باشد و عامل تولدی دوباره است از جنین عادت دنیا به زمین سبز معرفت الهی که همه اش سرور و حیات معقول است و فتوری و غمی در آن نیست.

آنچه در این جزوه بدان اشاره گردیده به یاری حق در پست های بعدی بصورت تفصیل مورد در این وبلاگ و انجمن قرار خواهد گرفت و من در این مقوله بر آن شدم تا با توسل به کلام الله و احادیث آل الله (ع) سیری در عالم ارواح نمایم و با نظر به حالات روح انسانی و ذکر جلوه هایی از ارواح کلید های ورود در مهف ولایت را بیابیم.

باشد تا تنبهی برایمان حاصل گردد و با ذخیره حروف نورانی در ظرف وجودمان قلب خود را سرشار از محبت و معرفت الهی نمائیم که ((قلب المومن عررش الرحمن))

---------------------------------

اگر با ابزار آخرتی یعنی عقل انسان که گمشده اش شراب آسمانی است حرکتی کنی و ببینی.در می یابی که چگونه ادامه حیات در این ساخل محبت وسیعتر و لطیفتر است و به تعبیر حضرت امیر المومنان (ع) ((فلو مثلتهم لعقلک فی مقاومهم المحموده و مجالسهم المشهود...))

اما تو در این شب دنیا قبر کوچکی را می بینی مانند یک کلبه محقر درخاک که انسانی را در او دفن می کنی.ولکن در باطن کلبه ای است که کمترینش هفت برابر عالم دنیاست و پایین ترینش شرابی دارد که هزار لذت در آن تعبیه شده است

و بدان که در کلام معصوم اشاره شده است که((فی اسفلها اکل و شرب و فی اعلاها علم)) البته اگر انسان بتواند از زندان بدن و عادای که او را در این زندان محبوس نموده آزاد شود و با پرواز به عالم بالاتر و زیباتر یوسف روح را از چاه طبیعت بیرون کشد.

در دعای انجیلیه دارد که((جسما روحیا و قلبا سماویا))

یعنی که جسم می تواند احکام روح و لطافت روح را پیدا کند

و انسان سماوی شود و از شرب آسمانی بهره گیرد و او را در صخره ها و پرتگاه های فراق به سقوط می کشاند.او را در بن بست شرکها و شبهات و غمها نشانده و دریچه های عالم نور و امید الهی را بر روی او می بندد.

آخر این دنیا را گذاشته اند که با همه حقیقتش او را ببینی نه فقط به ظاهرش تعلق گیری و اسیر شوی.به تعبیر قرآن کریم :

((یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا و هم عن الاخره هم الغافلون))

یعنی اینها که دنیایی شدند و دنیا را هدف قرار داده و حقایق را منکر و چشمه های زیبایی را ندیده اند و در زمستان دنیا روحشان به انجماد کشیده شده و در قبر قساوت ها دفن شده اند.کجا می توانند از این چاه طبیعت خلاص شوند و از دوزخ انیت نجات پیدا کنند؟کجایند کسانی که در این بظاهرکلبه ارواح پیام هایی از خوبیها و زیبایها را بشنوند و با شنیدن این پیام ها تار های وهمیت را بدرند و دولت قوه وهمیه و خیال را از بین برده و نگذارند کشتی بدن انسان گرفتار شبیخون شیطان شود.بلکه عقل و روح را که سکان دار کشتی بدن هستند از هجوم آن وسوسه ها حفظ کنند تا در دره های غیب سقوط نکنند و به ساحل امنیت الهی برسند ساحلی که بی نهایت است و در حدیث قدسی دارد که((لسی لمحبتی علم و لا غایه و لا نهایه))

و اگر به آن ساحل برسی خیمه هایی در آن خواهی دید .خیمه هایی که زمینش سقف عرش الهی را تشکیل می دهد .قندوزی حنفی در بیان فضائل مولا علی (ع) نقل می کند:

(اللهم انی اسئلک الجنه التی ظلها عرشک)

یعنی خدایا به من آن بهشتی را عنایت کن که سایه اش و نورش عرش تو را تشکیل می دهد و آن بهشت امروز در این دنیا تنزل پیدا کرده است.لباش بشری پوشیده و هر کلام و سکوتش و هر نگاه و تبسمش تو را مجذوب عالم ربوبی می کند .هر لحظه ای تو را و فطرت تو را با این شراب آسمانی مدد می رساند.اگر پشت به او کردی خودت در زمستان غربت گم می شوی.دیگر کسی صدایت را نمی شنود و در امواج هولناک بی وفائیها کم کم فرو می روی و ذوب می شوی.ولی اگر دستت را بدست او که ظهور قدرت و لطف الهی است بدهی گام به گام تو را به آن ساحل محبت الهی رهنمون می سازد.

اینست که پیشتر عرض کردم که احادیثشان گوهر عنایت الهی است که بر دامن های مهربان ریزش پیدا می کند و تو را تربیت می کند.

اگر با گوش و چشم عقلت بشنوی و بینی .با این کلمات تو را سماوی -آسمانی میکنند.تو را به لطلفت آسمان ها می رسانند به تو رشد و نمو می دهند و به تو همت می دهند که با آنها وارد عالم آخرت گردی و در حالیکه در همین دنیا هستی وارا آخرت این کلمات بشوی.

اگر نه اینکه کلام تنزل عقل انسان و منرجم دریای قلب انسان است؟نمی خواهی این کلمات را بشناسی؟وقتی می گیم کلمات .نه فقط فکر کنی که کلمه در ادبیات هر زبان.اسم و فعل حرف است.بلکه با این اسم و فعل و حرف به حقایق دیگر در وجود انسان و در زمین دل انسان می توان رسید و مانند گنجی که دفن شده آنها را استخراج کرد.معلم به متعلم و استاد به شاگرد چیزی را یاد نمیدهد.مگر انچه را که در وجود شاگرد پنهان شده استخراج می کد.از خارج چیزی به او نمیگوید بلکه استعداد های دفت شده وجود او را از قوه به فعل می رساند و از خاک طبع و طبیعتش استحراج می کند و به شکوفایی می نشاندوعبارت تثیر دفائن العقول نهج البلاغه اشاره به همین لطیفه هم دارد که اسن دفائن العقول را استخراج و به تعبیر قرآن کریم:

((و ذکر فان الذکری تنفع المومنین)) که اشاره لطیف است به همین معنا و امام (ع) در جواب مفصل که به چیزی تذکر دهیم فرمود((فذکر بالولایه))

تذکر به ولایت یعنی برگشت به ظهور سلطنت الهی بازگشت به وطن آخرت و رجعت دوباره به فطرت گمشده و هجرتی از خانه ظلمت ظلم و بیت النفس به سوی ارض الفظره و زمین حقیقت که کلامی است نورانی که جامع سه مرتبه اسم و فعل و حرف است.

نو میتوانی اسم شوی و از آن حقایق خبر دهی و آئینه شوی و بازتاب زیبایی ها فعل شوی و بسوی آن حقایق و در جهت زیباییهای عالم بالا که چشمه اش محبت الهی و عشق سماویست حرکت کنی حرف شوی و اسم فعل را به هم مرتبط کنی.واسطه شوی و مفهومی دیگر به حرکت ها و جحتها دهی.

ببین که مولا چگونه وجود انسان را وجود یک زن و مرد را(که در حقیقت انسانیت مشترکند)به تصویر میکشد و تو را با حروفی بالاتر از حروف ظاهری و عمیق تر و ژرف تر از کتب مرسوم آشنا میکند.


 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/7/15::: ساعت 1:0 عصر
 

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

آنچه مرا واداشت در رابطه با عالم ارواح که در غیب این عالم دنیایست حقایقی را با کلمات و رموزاتی که تنزل عقل انسان است به تصویر بکشم .انسان و اصالت اوست.

در رابطه با انسان مباحث زیادی در مکاتب مختلف از دیدگاه های متفاوت مطرح گردیده است حتی با نظر به اومانیسم و اصالت انسان و انسان محوری گفت و شنودهایی شده است.ولی باید دانست که انسان فقط همین بدن و فیزیک ظاهری نیست و به همین دنیا ختم نمی شود .بلکه انسان مجموعه ای در عوالم غیب و شهادت و نمونه ای از عالم دنیا و آخرت است.

عقل .روح و نفس ناطقه که مترجم حقیقت انسان هستند ادراک و احساسات را که عقل لطیف اند از باطن به ظاهر منعکس می کنند و به تصویر می کشانند و انسان را نه انسان جسمانی و مادی بلکه انسان عقلانی و روجانی را به سوی ساحل محبت الهی رهنمون می سازد(دوستان امیدوارم منظور رو متوجه شده باشید)

آنجا آرامش مطلق است و دردعا نیز دارد که((اعیش علی ساحلی بحر محبتک))یعنی خدایا مرا به آن ساحل محبتت که حیات حقیقی است برسان.زیرا چشمه های زیبایی در آنجا فوران دارد و رسیدن به آن ساحل میسور نمی شود مگر انسان را دو شآن و دو مرتبت ببینیم که در حدیث دارد:

((الانسان خلق من شان الدنیا و شان الاخره)) یعنی انسان دو بعد دارد هم دنیایی است و هم آخرتی.و با همین بدن دنیایی کانالی به عالم آخرا باز میکند چنانکه این احادیث جواهری از عالم عنایت الهی است که بر زمین های دل مستعدین و طالبین حق و تشنگان محبت .در کویر دنیا سرازیر شده است و این بارش گوهر ها زنجیره های نورانی برای اتصال به عالم حقایق (یعنی گمشده انسان های وارسته و صادق) می باشد و عامل تولدی دوباره است از جنین عادت دنیا به زمین سبز معرفت الهی که همه اش سرور و حیات معقول است و فتوری و غمی در آن نیست.

آنچه در این جزوه بدان اشاره گردیده به یاری حق در پست های بعدی بصورت تفصیل مورد در این وبلاگ و انجمن قرار خواهد گرفت و من در این مقوله بر آن شدم تا با توسل به کلام الله و احادیث آل الله (ع) سیری در عالم ارواح نمایم و با نظر به حالات روح انسانی و ذکر جلوه هایی از ارواح کلید های ورود در مهف ولایت را بیابیم.

باشد تا تنبهی برایمان حاصل گردد و با ذخیره حروف نورانی در ظرف وجودمان قلب خود را سرشار از محبت و معرفت الهی نمائیم که ((قلب المومن عررش الرحمن))

---------------------------------

اگر با ابزار آخرتی یعنی عقل انسان که گمشده اش شراب آسمانی است حرکتی کنی و ببینی.در می یابی که چگونه ادامه حیات در این ساخل محبت وسیعتر و لطیفتر است و به تعبیر حضرت امیر المومنان (ع) ((فلو مثلتهم لعقلک فی مقاومهم المحموده و مجالسهم المشهود...))

اما تو در این شب دنیا قبر کوچکی را می بینی مانند یک کلبه محقر درخاک که انسانی را در او دفن می کنی.ولکن در باطن کلبه ای است که کمترینش هفت برابر عالم دنیاست و پایین ترینش شرابی دارد که هزار لذت در آن تعبیه شده است

و بدان که در کلام معصوم اشاره شده است که((فی اسفلها اکل و شرب و فی اعلاها علم)) البته اگر انسان بتواند از زندان بدن و عادای که او را در این زندان محبوس نموده آزاد شود و با پرواز به عالم بالاتر و زیباتر یوسف روح را از چاه طبیعت بیرون کشد.

در دعای انجیلیه دارد که((جسما روحیا و قلبا سماویا))

یعنی که جسم می تواند احکام روح و لطافت روح را پیدا کند

و انسان سماوی شود و از شرب آسمانی بهره گیرد و او را در صخره ها و پرتگاه های فراق به سقوط می کشاند.او را در بن بست شرکها و شبهات و غمها نشانده و دریچه های عالم نور و امید الهی را بر روی او می بندد.

آخر این دنیا را گذاشته اند که با همه حقیقتش او را ببینی نه فقط به ظاهرش تعلق گیری و اسیر شوی.به تعبیر قرآن کریم :

((یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا و هم عن الاخره هم الغافلون))

یعنی اینها که دنیایی شدند و دنیا را هدف قرار داده و حقایق را منکر و چشمه های زیبایی را ندیده اند و در زمستان دنیا روحشان به انجماد کشیده شده و در قبر قساوت ها دفن شده اند.کجا می توانند از این چاه طبیعت خلاص شوند و از دوزخ انیت نجات پیدا کنند؟کجایند کسانی که در این بظاهرکلبه ارواح پیام هایی از خوبیها و زیبایها را بشنوند و با شنیدن این پیام ها تار های وهمیت را بدرند و دولت قوه وهمیه و خیال را از بین برده و نگذارند کشتی بدن انسان گرفتار شبیخون شیطان شود.بلکه عقل و روح را که سکان دار کشتی بدن هستند از هجوم آن وسوسه ها حفظ کنند تا در دره های غیب سقوط نکنند و به ساحل امنیت الهی برسند ساحلی که بی نهایت است و در حدیث قدسی دارد که((لسی لمحبتی علم و لا غایه و لا نهایه))

و اگر به آن ساحل برسی خیمه هایی در آن خواهی دید .خیمه هایی که زمینش سقف عرش الهی را تشکیل می دهد .قندوزی حنفی در بیان فضائل مولا علی (ع) نقل می کند:

(اللهم انی اسئلک الجنه التی ظلها عرشک)

یعنی خدایا به من آن بهشتی را عنایت کن که سایه اش و نورش عرش تو را تشکیل می دهد و آن بهشت امروز در این دنیا تنزل پیدا کرده است.لباش بشری پوشیده و هر کلام و سکوتش و هر نگاه و تبسمش تو را مجذوب عالم ربوبی می کند .هر لحظه ای تو را و فطرت تو را با این شراب آسمانی مدد می رساند.اگر پشت به او کردی خودت در زمستان غربت گم می شوی.دیگر کسی صدایت را نمی شنود و در امواج هولناک بی وفائیها کم کم فرو می روی و ذوب می شوی.ولی اگر دستت را بدست او که ظهور قدرت و لطف الهی است بدهی گام به گام تو را به آن ساحل محبت الهی رهنمون می سازد.

اینست که پیشتر عرض کردم که احادیثشان گوهر عنایت الهی است که بر دامن های مهربان ریزش پیدا می کند و تو را تربیت می کند.

اگر با گوش و چشم عقلت بشنوی و بینی .با این کلمات تو را سماوی -آسمانی میکنند.تو را به لطلفت آسمان ها می رسانند به تو رشد و نمو می دهند و به تو همت می دهند که با آنها وارد عالم آخرت گردی و در حالیکه در همین دنیا هستی وارا آخرت این کلمات بشوی.

اگر نه اینکه کلام تنزل عقل انسان و منرجم دریای قلب انسان است؟نمی خواهی این کلمات را بشناسی؟وقتی می گیم کلمات .نه فقط فکر کنی که کلمه در ادبیات هر زبان.اسم و فعل حرف است.بلکه با این اسم و فعل و حرف به حقایق دیگر در وجود انسان و در زمین دل انسان می توان رسید و مانند گنجی که دفن شده آنها را استخراج کرد.معلم به متعلم و استاد به شاگرد چیزی را یاد نمیدهد.مگر انچه را که در وجود شاگرد پنهان شده استخراج می کد.از خارج چیزی به او نمیگوید بلکه استعداد های دفت شده وجود او را از قوه به فعل می رساند و از خاک طبع و طبیعتش استحراج می کند و به شکوفایی می نشاندوعبارت تثیر دفائن العقول نهج البلاغه اشاره به همین لطیفه هم دارد که اسن دفائن العقول را استخراج و به تعبیر قرآن کریم:

((و ذکر فان الذکری تنفع المومنین)) که اشاره لطیف است به همین معنا و امام (ع) در جواب مفصل که به چیزی تذکر دهیم فرمود((فذکر بالولایه))

تذکر به ولایت یعنی برگشت به ظهور سلطنت الهی بازگشت به وطن آخرت و رجعت دوباره به فطرت گمشده و هجرتی از خانه ظلمت ظلم و بیت النفس به سوی ارض الفظره و زمین حقیقت که کلامی است نورانی که جامع سه مرتبه اسم و فعل و حرف است.

نو میتوانی اسم شوی و از آن حقایق خبر دهی و آئینه شوی و بازتاب زیبایی ها فعل شوی و بسوی آن حقایق و در جهت زیباییهای عالم بالا که چشمه اش محبت الهی و عشق سماویست حرکت کنی حرف شوی و اسم فعل را به هم مرتبط کنی.واسطه شوی و مفهومی دیگر به حرکت ها و جحتها دهی.

ببین که مولا چگونه وجود انسان را وجود یک زن و مرد را(که در حقیقت انسانیت مشترکند)به تصویر میکشد و تو را با حروفی بالاتر از حروف ظاهری و عمیق تر و ژرف تر از کتب مرسوم آشنا میکند


 
نویسنده: محمد ::: یکشنبه 85/7/2::: ساعت 1:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

چرا از مدیوم باید استفاده کرد؟

در ارتباط و گفتگوی ارواح با زمینی ها همیشه لازم نیست از مدیوم (یا واسطه)استفاده شود.بلکه ارواح با عمل شیمیایی و ساختن اعضای صوتی منطبق با درک حواس ما(مثل دهان.حنجره.زبان و ریتین)میتوانند مسقتقیما" تولید صوت و صدا کنند و با حاضرین در جلسه یا افراد دیگر ارتباط و گفتگو برقرار نمایند.زیرا علمای علم روحی.به یک دسته از ارواح قائلند که به آنها

((ارواح شیمیست)) میگویند.

این ارواح مواد((اکتوپلاسم)) را که در زنده ها وجود دارد با ((موار اثیری))که از خود خارج میسازند مخلوط می نمایند و اعضاء و جوارح صوتی (دهان .زبان و حنجره)درست میکنند.

منتها ارتباط و گفتگو به وسیله واسطه و مدیوم را بهتر و دقیق تر از ارتباط دیگر میدانند به لحاظ این که حوادثی که به وسیله مدیوم القا میشوند و یا ظاهر می گردند زمان آن طولانی و دقیق تر است و میان گفتگو ها کمتر قطع و فاصله صورت میگیرد و لذا مکالمه و به وسیله دستگاه صوتی مدیوم طولانی است و گاه به یک ساعت طول می کشد و شاید بیشتر.

و همچنین به وسیله مدیوم صدا ها واضح و قابل درک و فهم است ولی در صورت و ارتباط بدون مدیوم هم زمان مکالمه کوتاه است و هم صدا ها کم و غیره قابل شنیدن و فهم است.

البته مزیتی که ارتباط از راه صوت مستقیم بدون مدیوم دارد این است که احتمال خدعه و نیرنگ و تقلید از صدای دیگران وجود ندارد و از همین رو از این طریق را قانع ترین مستقیم ترین و دقیق ترین ارتباط می دانند.

ارتباط ارواح با زمینی ها به دو طریق صورت می گیرد .گاهی به وسیله شخص مدیوم که ارواح با استفاده از ماده اکتوپلاسم موجود در بدن مدیوم و اعضای صوتی او کلام خود را به حاضران در جلسه می رسانند و گاهی در یک جلسه ارتباط و یا در شرایط دیگر ارواح به طور مستقیم و بدون استفاده از مدیوم صدای خود را به گوش حاضران می رسانند.

بسیاری از علما و محققان اطمینان دارند که ارتباط با ارواح بدون واسطه حواس نیز عملی است و نمونه های آن را در کتب و مقالات خود آورده اند.

ولی باید دانست که ارتباط با ارواح به طور مستقیم و در حال بیداری برای همه انسان های عادی ممکن نیست و نیاز به اسباب و شرایط خاص دارد.

بر اساس آنچه علمای علم روحی گفته اند.مدیوم ها دارای درجاتی هستند و به اقسامی تقسیم می شوند هر مدیومی که بتواند روح را در قالب یک انسان مجسم نماید تا ظهورات و بروزات روح بهتر و واضح تر تحقق یابد از بهترین مدیوم ها محسوب می شود.

مدیوم ها انواع گوناگونی داردند:

1-مدیوم نویسنده

2-مدیوم جلاء بصری

3-مدیوم جلاء سمعی

4-مدیوم الهامی

4-مدیوم فیزیکی

یعنی مدیوم به وسیله ماده اکتوپلاسم که از بدن خود خارج می سازد روح را در قالب یک شکل جامد و به هم فشرده به نمایش بگذرد

6-مدیوم تغییر چهره(که به ارواح اجازه می دهد تا از طریق اعضای بدن و صدای او حرف بزند.)

7-مدیوم غیب گو (که قادر است صداها و پیام های ارواح را از درون سر خود و یا بیرون بشنود.)

موفق باشید.


 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/7/1::: ساعت 12:0 صبح

انجمن ارتباط با ارواح و سیروسلوک

http://www.irankorea.com/tazkiye


 
   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ