سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 291135

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 15

ارتباط با ارواح

 
لغزش دوستت را برای هنگام یورش دشمنت، تحمّل کن . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: محمد ::: شنبه 85/8/6::: ساعت 10:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

شما هم میتوانید خود را هیپنوتیزم کنید.

اینک خوانندگان عزیز این وبلاگ با این سوال مواجه هستند که آیا پس از تحمل زحمات تمرین موفق به خود هیپنوتیزم خواهند شد یا نه؟

در جواب این سوال بایستی بگویم که به نظر من همه افراد بشر میتوانند خود را به عالم هیپنوز ببرند همانطوریکه همه انسان ها خواب می بینند.از تجربیات محققین خواب چنین بر می آید که همه انسان ها دچار حالت رویا می شوند حتی افرادی که کور مادرزاد بوده و در عمر خود هیچ شکلی را ندیده اند آنها نیز خواب می بینند.البته بعشی از افراد بر اساس ساختمان خاص ضمیر ناخودآگاه آنها سریعا" خواب خود را فراموش می کنند لذا چنین می پندارند که خواب ندیده اند.

حالت خواب دیدن گرجه تفاوتی هائی با حالت هیپنوز دارد ولی شباهت هائی نیز بین این دو وجود دارد.ما از این شباهت نتیجه می گیریم که اگر کم استعداد ترین افراد ایز شروع به تمرین خود هیپنوتیز نمایند قادر خواهند بود که خود را هیپنوتیزه کنند.

اگر اشتباه نکنم در این وبلاگ مطلبی در این مورد نوشتم که افراد بشر از نشر هیپنوز پذیری تفاوتهائی با همدیگر دارند ولی جتی کم استعداد ترین افراد از نظر هیپنوز پذیری نیز میتوانند خود را به حالت های عمیق هیپنوز برسانند با این شرط که جلسات تمرین آنها زیاد بوده از فنون جالب و مفید تر استفاده نمایند.که من دو تا تمرین در وبلاگ نوشتم انشاالله در آینده بیشتر هم میشه.

تذکر این نکته لازم است که شما برای هیپنوتیزه کرده خود بایستی از اصول و فنون صحیح و مهم و مفید استفاده نمائید.که همانطور که در بالا قید شد دو تا تمرینی که من در وبلاگ قرار دادم مفید می باشد .که زیاد هم خواهد شد.

سایه ء حق بر سر بنده بود***عاقبت جوینده یابنده بود

موفق باشید

محمد


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله محمد و آل الطاهرین

قصّه‏ى عجیبى از خواب مغناطیسى

روزى دو نفر از افراد متدیّن که هر دو داراى روحى بسیار قوى و فوق‏العاده با نفوذ بودند و هر
کدام دهها نفر را تخلیه‏ى روح کرده و به «خواب مغناطیسى» برده بودند، بدون آنکه یکدیگر را در این خصوص بشناسند به منزل ما آمدند، من که هر دوى آنها را خوب مى‏شناختم مایل بودم که آنها را به هم معرّفى کنم، ولى مى‏خواستم به طور طبیعى و با بصیرت و آشنائى روحى آنها یکدیگر را بشناسند، لذا از یکى از آنها سؤال کردم: تازه چه خبر؟

او گفت: اخیرا به موضوع مهمّى دست یافته‏ام و آن این است که من مى‏توانم «اکسیر»(مى‏گویند «اکسیر» گردى است که اگر به هر فلزى، مختصرى از آن را بزنند آن فلز طلاى بسازم.)

آن دیگرى گفت: ممکن است نسخه‏اى از این کشف مهمّتان را به من بدهید.

او گفت: نه من تصمیم دارم که نسخه‏اش را به احدى ندهم.

دیگرى در جواب گفت: ما هم شما را الآن خواب مى‏کنیم و روحتان را در اختیار مى‏گیریم و نسخه‏ى اکسیرتان را به آسانى از شما دریافت خواهیم کرد.

او گفت: من هم قبل از آنکه شما مرا به خواب کنید، شما را به خواب مى‏کنم و نمى‏گذارم که مرا به خواب کنید تا اکسیرم را از من بگیرید.

در پى این گفتگو آنها حالت جدّى‏ترى به خود گرفتند و از من تقاضا کردند که درِ اتاق را ببندم و کسى را راه ندهم تا آنها مشغول کار شوند.

من هم چون آنها مهمان بودند خواسته‏شان را عملى کردم، درِ اتاق را بستم و به حالات آنها نگاه مى‏کردم.

این دو نفر حدود نیم ساعت با اعمالى که معمولاً موقع خواب کردن دیگرى انجام مى‏دهند مشغول کار بودند ولى نتوانستند یکدیگر را حتّى براى یک لحظه هم خواب کنند.

امّا آنها جدّا خسته شده بودند و حالت ضعف فوق‏العاده‏اى به هر دوى آنها دست داده بود، سپس آنها قدرت یکدیگر را ستودند و از آن به بعد با هم رفیق شدند و از خواب کردن یکدیگر منصرف گردیدند. من سابقه‏ى هر دوى آنها را داشتم و مى‏دانستم که تقریبا با صرف ده دقیقه وقت حتّى افراد با قدرت را مى‏خوابانند و روح آنها را در اختیار مى‏گیرند امّا اینجا چون هر طرف مثل دیگرى قوى بود، نتوانستند آن کار را بکنند.

روزى یکى از این دو نفر، یعنى همان کسى که مى‏گفت: مى‏توانم «اکسیر» بسازم باز به منزل ما آمده بود و چون او غالبا به خاطر بعضى از مسائل معنوى در منزل ما در گوشه‏اى مى‏نشست و ساکت بود و تنها به رفت و آمد افراد نگاه مى‏کرد و سخنان آنها را گوش مى‏داد و چیزى نمى‏گفت و اکثرا دوستان فکر مى‏کردند او چیزى نمى‏داند، لذا بعضى که او را نمى‏شناختند در حضور او

بعضى ادّعاها را مى‏کردند و او را گاهى به حرف مى‏آوردند.

یک روز جوان بیست و پنج ساله‏اى که تازه در این راهها قدم گذاشته بود به من گفت: من مى‏توانم دیگرى را به خواب کنم و روح او را در اختیار بگیرم. من (استاد)هم خواستم شوخى کنم گفتم: پس شما همین آقا را (اشاره به همان مردى که به قول خودش «اکسیر» مى‏ساخت) که تقریبا چرتى و نیمه خواب است، خواب کنید و روح او را در اختیار بگیرید.

او گفت: نه من هر کسى را که نمى‏توانم بخوابانم، اگر بچّه‏ى کوچکى باشد که تقریبا ده سال بیشتر نداشته باشد او را مى‏توانم خواب کنم. من مقدارى او را نصیحت کردم و به او گفتم: چه بهتر که شما فعلاً مشغول درس خواندن باشید و به این زودى وارد این کارها نشوید زیرا ارزش علم چنین و چنان است و بالأخره من با او گرم حرف زدن بودم و از این گونه سخنان براى او گفتم که ناگاه دیدم آن جوان به خواب رفته و حتّى صداى خورخورش هم بلند شده است.

من به آن دوست به اصطلاح «اکسیر»سازمان نگاه کردم دیدم زانوهایش را در بغل گرفته و سرش را روى زانویش خم کرده و با چشم بى‏حالى در حالى که مختصر تبسّمى در لب دارد به آن جوان نگاه مى‏کند.

من به او گفتم: شما او را به خواب کرده‏اید؟

او سرى تکان داد و گفت: بله مى‏خواهم ببینم این کار را از که یاد گرفته است؟

سپس از من پرسید: ضبط صوت دارید؟ گفتم: بله.

گفت: آن را بیاورید، مى‏خواهم صداى این جوان را ضبط کنم.

من ضبط صوت آوردم و او به طور عادى نشست و سؤالاتش را از او

شروع کرد، اوّل از او پرسید: این کار را از که یاد گرفته‏اى؟

او هم بدون معطّلى گفت: از فلانى.

او گفت: الآن مى‏روى نزد او و از او مى‏خواهى که کاملش را به تو یاد بدهد تا بتوانى غیر از اطفال، دیگران را هم بخوابانى.

آن جوان گفت: چشم و مدتّى ساکت ماند، سپس گفت: استادم مى‏گوید بقیّه‏اش مربوط به خودت مى‏باشد، باید روحت را تقویت کنى تا بتوانى هر کس را که مى‏خواهى به خواب کنى.

به او گفت: از استادت بپرس که بهتر این است من به این کارها بپردازم یا طبق آنچه که فلانى (نام مرا برد) مى‏گوید من به درس و بحثم بیشتر مشغول باشم؟

آن جوان گفت: استادم مى‏گوید بهتر این است که درس بخوانى و این کارها را ترک کنى.

در این موقع این شخص آن جوان را با حرکات دست بدون آنکه دستش را به او بزند از آن خواب بیدار کرد و ضبط صوت را براى او باز نمود و او را متوجّه وظیفه‏اش کرد.


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

روش سرداب(روشی دیگر برای تخلیه روح)


در ذهن خود قویّا تصور کنید که بر بالاى یک زیرزمین عمیق یا سرداب تاریک ایستاده‏اید، این سرداب داراى پلّه‏هائى است (ده پلّه) که هر قدر به داخل آن فرو روید رخوت و رهائى جسمانى شما بیشتر مى‏شود، با توجّه به اینکه شما این جریان را در ذهن تصویرسازى مى‏کنید به خود چنین تلقین کنید: «اکنون من با وجود رخوت و سنگینى که در خود احساس مى‏کنم بر بالاى اوّلین پلّه‏ى ورود به سرداب ایستاده‏ام، مى‏خواهم با پیمودن پلّه‏ها یکى پس از دیگرى به اعماق سرداب وارد شوم».

توجّه داشته باشید هر اندازه تلقینات با قاطعیّت و تجسّم ذهنى بیشتر همراه باشد تأثیر قویتر خواهد داشت و هر اندازه سرسرى و به دور از تجسّم ذهنى اجرا شود کمتر مؤثّر خواهد بود.

در ذهن اوّلین پلّه‏ى سرداب را در نظر بگیرید و با پیمودن آن، یک پلّه به عمق سرداب طى کنید و به خود تلقین نمائید: «با پائین رفتن از هر پلّه به عمق سرداب نزدیکتر مى‏شوم و رخوت و رهائى بدنى‏ام بیشتر مى‏شود، هنگامى که به عمق سرداب به رسم استراحت مطلق و آرامش کامل بدن و روان مرا پر خواهد کرد». بعد از این تلقینات براى پیمون هر پلّه به عمق سرداب یک عدد در نظر بگیرید به عنوان مثال اگر براى سرداب خیالى ده پلّه در نظر دارید طىّ هر پلّه را به عمق سرداب از شماره‏ى نه شروع کنید و به صفر ختم کنید و عدد صفر نشانه‏ى رسیدن به عمق و رهائى بدن و روان است. تصوّر کنید پیمودن هر پلّه به داخل سرداب قسمتى از بدن شما را در سنگینى و رخوت فرو مى‏برد و همچنانکه پلّه‏ها را یکى پس از دیگرى طى مى‏کنید جسم شما در تاریکى و سکوت همراه با سنگینى و رخوت ناشى از فرو رفتن در اعماق را حس مى‏کنید. وقتى به انتهاى سرداب رسیدید و آرامش و رخوت را احساس کردید مى‏توانید براى مدّتى که در نظر گرفته‏اید فکر خود را از مسأله‏ى سرداب دور سازید و به استراحت بپردازید، چنانچه قصد شما از اقدام به «خودهیپنوتیزم» استراحت دادن به سیستم اعصاب و روان است مدّتى در همین حال بمانید و جسم و روان را به آرامش حاصله بسپرید و اگر به قصد روان درمانى یا مقصود دیگر به این کار پرداخته‏اید.
چنانچه بعضى از تجسّم تاریکى هراس دارند مى‏توانند به جاى تجسّم سرداب، پلّه برقى یک فروشگاه را در نظر بگیرند که از طبقه‏اى به طبقه‏ى پائین‏تر فرود مى‏آیند یا پلّه‏هاى ساختمانى را مجسّم کنند.

نکته‏ى مهم: هرگز در جلسات اوّلیه «سلف هیپنوتیزم» در صدد کنجکاوى و تعیین میزان عمق خواب خود نباشید زیرا توجّه و کنجکاوى به این مطلب کهاکنون در چه درجه‏اى از خواب هیپنوتیکى هستید مستلزم انقطاع فکر شما از شرایطى است که در آن قرار دارید و این انقطاع سبب سبک شدن و از بین رفتن شرایطى است که در آن هستید لذا توصیه مى‏شود حدّاقل حدود شش جلسه در صدد تعیین درجه‏ى عمق خواب نباشید و این کار را به زمان بیدارى و پرسش از ضمیر ناخودآگاه بوسیله‏ى پاندول، حرکت انگشت یا نوشتن بلااراده موکول کنید، هنگامى که پس از چند جلسه تمرین تا حدودى از لحاظ بدنى و روانى کانالیزه شدید و با شرایط و موقعیّت تطبیق یافتید، آن گاه مى‏توانید در ضمن خواب هیپنوتیکى آزمایشهائى از خود به عمل آورید تا به عمق خواب و میزان اثر بخشى خود تلقینى واقف شوید.

نکته‏ى مهمّ دیگر: براى توفیق در کار «سلف هیپنوتیزم» ابتدا باید یک هدف مثبت داشت، تمرینات را باید مرتّب با آرامش و بدون فشار و به دور از شتاب و بى‏حوصله بودن انجام داد، نباید با اراده شدید به تمرین پرداخت و به زور و فشار خود را در چهارچوب شرایط و حالات فرو برد زیرا نتیجه‏ى این کوششها منفى خواهد بود، موفّقیّت با صبر و پشتکار و تمرین ملایم و مداوم همراه است و افراد با زمینه‏هاى استعدادى و حسّاسیّتهاى متفاوت بعضى سریعتر و بعضى کندتر به نتیجه مى‏رسند امّا در هر حال موفّقیت در سایه‏ى پشتکار و تمرین مداوم حاصل خواهد شد

انجمن تماس با ارواح و جن و سیروسلوک


 
نویسنده: محمد ::: پنج شنبه 85/7/20::: ساعت 3:0 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

چگونه کتابت روحی و القائی انجام بدیم؟

دوستان روش کتابت یکی از روش هایی است برای ارتباط با ارواح استفاده میشه.

همگام با شروع جلسه بینندگی قلم و کاغذی آماده و قلم ها را در حین بینندگی در روی کاغذ به حالت نوشتن می گذاریم و در حالی که چراغ خاموش است و آن را نگاه نمی کنیم.توجه کنید نگاه نمیکنیم.

با قرائت سوره حمد و توحید و سوره قدر و کوثر در حق ارواح آنهایی که به امر قانون(توضیحشو در مطالبی که نوشتم است)وارد عمل میگردند و دست شما روی کاغذ به حرکت در خواهد آمد خود خواهید دید که این حرکت از شما نمیباشد.در ابتداء حرکت ها جزئی و در بعضی از افراد به حالت نوشتاری نزدیک تر و در بعشی به نسبت توان روحی و هماهنگی با ارواح شروع به نوشتن می کنند.

به تمرینات مکرر از طرف قانون (همان جایی که باید اجازه بدهند که ارواح با ما ارتباط برقرار کنه)از طرف قانون شما یاری خواهید شد ضمنا یادآوری تابع قانون بودن الزامی است(تابع ائمه اطهار و...)

به امید موفقیت

راستش اول نمیخواستم این آموزش رو در اینجا بیارم اما خوب.......

التماس دعا


 
نویسنده: محمد ::: سه شنبه 85/7/11::: ساعت 2:0 صبح

وبلاگ ارتباط با ارواح

www.Arvahh.mihanblog.com


 

لیست کل یادداشت های این وبلاگ